[ Cold silence ]💙


Kanal geosi va tili: Eron, Forscha


❄Cold & blue 💙

THE DARKNESS🌑🌀

Chanel asli : @Cold_siiilence

👻вɪяτн••98/7/5💛🌻

Left nade💗
@Rzaa099
Bi seda kon🤫

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
Eron, Forscha
Statistika
Postlar filtri


@tb


🔗 dan repost
✗بــغــض پـنــهـان✗
@BoghzSngiin

امن ترين مكان براي پنهان شدن ،
ديوانگيست :)

https://t.me/joinchat/AAAAAEvr280YPImaM6bV9g


○͜●| ̶ᷝ ̶ᷟ•̸⎁ᵒ̶̶͢ᵐ̶ᶤ̶ᵈ̶[Ꮤᷱ]ᶤˡ̶͟ᵈ̶ /̶̶꯭꯭꯭͞📀̶꯭͞/། །↠▼✞ ࣫- ๋▽●¦•̶̶̶̷̸꯭꯭͞☘̶꯭͞•¦̶̶̷̸͞͞ dan repost
-› حرفای تیکه دار :]
-› تکستاش مسکن حال خرابته :|
-› قول میدم تکستاش آرومت کنه...♡
•••[ @BoghzSngiin]🖤
•••[ @BoghzSngiin]🖤


@tb


⚡️Moon shadow 🌗 dan repost
💜
@Moon_shadw


⚡️Moon shadow 🌗 dan repost
💜
@Moon_shadw


@tb


[🌈℟iⁿᵃ..Δ| dan repost
دلتون خوشِ ب چی...؟
افتخارتون اینِ دکتر مهندسای آیندَ رو دارین میسازین؟!
میبالین ب اینکِ ادب و اخلاق یادِ بچعا میدین؟!
ساعت ها کلاسِ درس گذاشتناتون مفت نمی‌ارزِ :)
مفت نمی ارزِ وقتی من جبر و معادلَ رو اع بَرَم ولی هنو بلد نیسدم کسی ک دوصِش دارمو تو زندگیم نگه دارم]:
هنو حالِ خوبِ عشقمو بلد نیسدم):
بلد نیسدمـ...
#منهـ
@raainaaww


[🌈℟iⁿᵃ..Δ| dan repost
یک،"فرٌورفته در تُنگِ تَنگِ یأس"


@tb


BitaNoT dan repost
حس میکردم تو خالی‌ام. مدام به این مسئله فکر میکنم ؛ به خلا درونم. به‌خودم میگویم اگر می‌توانستم به اعماق بدنم نفوذ کنم ، قلب و سرم را بشکافم و داخلش را ببینم ، احتمالا چیزی نمی‌دیدم. هیچ چیز.
جز باد ، بیابان و زمین یخ زده ای که در آن هیچ جنب و‌جوشی نیست .
@BitaNoT


Drowɴιɴɢ ιɴ dreαм ιѕ тнe мoѕт вeαυтιғυl ɢrαdυαl deαтн.
غرق شدن تو خيال قشنگ ترين نوع مرگ تدريجي!
Shiva | @cold_siiilence | 💙☁️


•Brn [ @Cold_siiilence ]💙❄


Memory means a long silence Between your laughs
خاطرهِ یَعنی یه سکوت طولانی بین خنده هات..!
Shiva | @cold_siiilence | 💙☁️


پارت امروز امیدوارم خوشتون بیاد


#ندا
#پارت2

اميربود
نگه داشت شيشه رو پايين داد
-چرااينجاوايسادى تايم دانشگاه خيلى وقته تموم شده
+سلام منتظرماشينم استاد
-بشين
+نه استاد مزاحتمون نميشم

سرتكون دادوانگار به دستور گفت:
-بشين ميرسونمت
بدون اعتراض نشستم
عطرتش تو ماشين پيچيده و همين برايه ديوونه كردنه يه دختر كافى بود
تا وقتى برسيم حرفى نزدومنم حرفى نزدم
كه صدايه زنگ گوشيم بلند شدوسكوت بينمونوشكست
+بله نيما
-كجايى دختر ميخوام وسايلايه سارا رو بردارم جا گذاشته خونه تو
-كليدزير گلدونه برش دار
بعد از قطع تماس گفت دوست پسرت بود
هاج و واج نگاش كردم كه سرشو برگردوند
كه جواب دادم :
+نه دوست ساراس
سرى تكون داد
جلو در خونمون نگه داشت
محله اى كه زندگى ميكردم بيشتريا دانشجو بودن و منم تو خونه يه زن ميانسال كه معلم بازنشته بود بودم و تشكر كردم و پياده شدم
+ممنون استاد زحمتتون شد
-خواهش ميكنم شب بخير
بوق كوتاهى زدو رفت
************
كلى درس خونده بودم جون نداشتم كه خودمو رويه تخت انداختم وخوابيدم
*

باصدايه زنگ بيدار شدم ساعت 7بود
مث هرروز يه ارايش كم و يه مانتو ساده طوسى پوشيدم كولمو برداشتمو رفتم
**
همزمان با با استاد كيانپور رسيدم
وباهاش روبه رو شدم سلامى كردم و جواب داد رفت
امروز باهش كلاس نداشتم
كلاسايه استاد زند و استاد بهرامى خيلى خسته كننده نبود استادايه باحالى بودن
توكلاس كلى خوشميگذشت با شوخيايه استاد زند كلاس رسما تو هوا بود
امروزم عين روزايه ديگه تموم شدوبه خونه رفتم
*******
شبا عادت داشتم كه برم پياده روى برامم مهم نبود كه هوا سرده گرمه بارونه
ميرفتم امشبم مثل هرشب رفتم
يه سويشرت مشكى نسبتا كوتاه و شلوار تنم كردم و شروع به پياده روى كردم
انقد راه رفتم كه خسته رويه يه نيمكت نشستم يه ماشين جلو پام ترمز كرد غريبه بودن و حتما قصد مزاحمت داشتن
بى اعتنا بهشون بلند شدم و راه رفتم كه يكيشون پياده شدو دستمو گرفت
-بيا خانوم كوچولو كاريت نداريم شبو حساب ميكنيم نترس
دادو بيدادم بلند شد
+ولم كن عوضى
همون جور كه دست و پا ميزدم ماشين اشنايى ترمز كرد امير بود پياده شدو به طرفمون اومد يه عربده كشيد كه همشون دررفتن
با اخم نگام كرد
-اين موقع شب بيرون چى كار ميكنى خانم فتاحى
+ناخداگاه زدم زير گريه نزديكم اومد
دستاموگرفت سمت ماشين برد سوارم كرد راه افتاد
ديگه نه اون چيزى پرسيد نه من چيزى گفتم
جلو درنگه داشت و گفت:
-ساعت 12كسى تک وتنها نميره پياده روى دختر
حرفشو زد و رفت
دلم لرزيد برايه اين نگاه مغرورانش
ادامه دارد......
@cold_siiilence


دوستان امروز ساعت 5 ادامه ی رمان رو میزاریم😍💚💙💜❤️


Darya | @Cold_siiilence 🌊✨💙


мιɴα | @cold_siiilence |✨💙


#bff 👭
Mhsa| @Cold_siiilence💙❄💫

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

259

obunachilar
Kanal statistikasi