بابا !
یک سال گذشت از تو
و یک سال است
در به در شدهام
پسران دیگرت
پدر نشدهاند
و عروسان دیگرت
به دنبال نطفههای تو !
و تو را بیاد نمیآورند بابا
پسرم دیروز به یادت بود
و اشک میریخت عکست را
و میگفت بابا ، بابا کجاست؟
خودت بگو به مغز بادامت
بگو کجایی ؟
چه میکنی بابا !؟ .
میپرسد
شب کجا میخوابد!؟
روز کجاست؟
چگونه بگویم
روز و شب به خانهات خوابی!
و مسافر نمیکشی بابا!
پیکان فرسودهات
هنوز کنج خیابان است
از روز رفتنت پوسید
و بوسید چهار سمت خیابان را
باشد !
گول میزنمش
نگران نباش
تا بزرگ بشود
و بشناسد مزارت را...
#محسن_چاوشی
یاداشت قدیمی
🆔️
@chavoshiacademy