کافه تک رمان درخواست


Kanal geosi va tili: Eron, Forscha
Toifa: ko‘rsatilmagan


کانال کافه‌تک‌رمان:
@CaffeTakRoman
گروه چت‌و‌نقد کافه‌تک‌رمان:
https://t.me/+QKmYoyhNTk81ZDU0
کانال رمان‌های آنلاین کافه‌تک‌رمان:
@CaffeTakOnline
💬ارتباط با ادمین: @aeriii1485

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Kanal geosi va tili
Eron, Forscha
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


❤️


✓ خلاصه رمان‌های گمشده رو چک کنید👆، در صورت دونستن اسم رمان، به آی‌دی زیر پیام بدید و فقط اسم رمان رو به همراه کدش بگید.

🆔 @Nighck

✓ خلاصه هفته‌های قبل پین شده، لطفا چک کنید.

❌ درخواست و خلاصه جدید جواب داده نمی‌شه❌

✓ تایم درخواست: شنبه تا پنجشنبه ساعت 10 تا 20

✓ تایم خلاصه: جمعه‌ها 10 تا 20

@CaffeTakRoman 📘☕️
@CaffeTakRoman2 📘☕️


·•·•·•·•·•·•·•·•·•·
#bd146
یک دختر که دچار یه جور اختلال از نظر روانی بود و دلش میخواست همیشه نقش یه پسرو داشته باشه و صورت پر از جوشی هم داشت به طوری که زشت به نظر میومد.تا اینکه با یه پسر که دانشجوی روانشناسی بوده آشنا میشه و فکر میکنه میخواد کمکش کنه ولی در واقع اون پسر ازش به عنوان کیس پایان نامش استفاده میکنه و بعد رها و فراموشش میکنه دختر به اوج بحران روانیش میرسه و تصادف میکنه و بعد همه چیز عوض میشه صورتشو عمل میکنه و چهرش متفاوت میشه و با آدمایی اشنا میشه که کمکش میکنن تا حالش خوب بشه و به عنوان مربی والیبال و زبان انگلیسی کار میکنه تا زمانی که دوباره اون مرد رو میبینه با این تفاوت که اون حالا یه بچه داره و از همسرش جداشده و اصلا دختر داستان رو به یاد نمیاره بچه ی اون مرد شاگر دختر قصه ست و این دو نفر به نحوی دوباره باهم روبرو میشن .


خلاصه رمان های گمشده این هفته، لطفاً چک بفرمایید😍✋

·•·•·•·•·•·•·•·•·•·
#bd154

یه رمان انلاین همین تازگی ها داشتم میخوندم یه خانمی که بچه اش مرده بود شیرش رو میداد به بچه هایی که مادر نداشتن و پیش مادر بزرگش زندگی میکرد پسر همسایه که دکتر بود و تازه از خارج برگشته بود زنش مرده بود بچه اش شیر میخواست اومد از این خانم در خواست کرد که به بچه اش شیر بده و گفت باید یا پول ازم بگیری یا محرم بشی که شیر حلال باشه
·•·•·•·•·•·•·•·•·•·
#bd153

یه رمان بود اسم دختره ملیس بود اسم پسره یادم نیس اینا تو یه آپارتمان بودن و پسره در حد دوسه بار دیده بود دختره رو بیار ک تو آسانسور بود دختره رو می‌بره ب خونش و بهش تجاوز می‌کنه اینا بعد حالا دوس دختر پسره صبح میاد میبینه میگه پردشو بدوزیم اینا ولی پسره عاشق میشه و ازدواج می‌کنه بعد مدتی با همون ک تجاوز کرده بود بعد اینا ببار بچشون میمیره طلاق میگیرن دوبارش یادم نمیاد براچی ولی سه بار طلاق میگیرن بعد میخوان باز ازدواج کنن ک میگن نمیشه و بعدش پسره یکیو پیدا می‌کنه که دوستش بوده میگه یه بار باهاش ازدواج کن و باهاش بخواب و فرداش طلاق بگیرین بعد اون پسره می‌زنی زیر حرفاش و اینا همون پسر خودش زن داشته دنبال بچه بوده بعد اون پسره که عاشقش بوده فکر می‌کنه دخترک نگرفته متنفر میشه از دخترا می‌ذاره میره بعد اینا دختره  رو می‌بره خارج کشور اونجا حامله می‌شه اینا دقیق یادم نیست ولی دختره از پله‌ها می‌افته اینا فلج می‌شه کلاً  زندگی نباتی میره بعد اون دختره میاد ایران پیش پدر مادرش و اونجا بوده که پسرا وقتی میاد ایران می‌فهمه چه بلاهایی سر دختر اومده و اون بچه‌اش که از اون پسره بود که یه بارم ازدواج کرده بچه میمونه پیش زن اولش بعد اینا پسره میگه من می‌خوام عقدش کنم عقد میکنن ولی دختره زندگی نباتی بوده یه پرستار داشته دختره پسره گرفته بود برا زنش که به پسره چشم داشت بعد میاد پیشنهاد رابطه میده ک پسره می‌زنه زیر گوشش می ه مست می‌کنه تو مستی میاد و با زنش می‌خوابه و میزنه زنش تو همون وضع دوقولو باردار میشه و بچه ها بدنیا میان و میشن پنج شیش ساله ک یکیش یه روز پرت میشه ت استخر و اون صحنه مردن بچه اولش یادش میاد و دختره از زندگی نباتی خارج میشه و در ادامه این خوب میشه و زندگی خوبی دارن
·•·•·•·•·•·•·•·•·•·
#bd152
یه رمان پلیسیه که اسم پسره قیصر بود اسم دختره یادم نمیاد قیصر اول خودشو ب عنوان یه راننده خانواده پولدار ب دختر نشون میده و حدود ۳_۴سال باهم رفیق معمولی بودن تا اینکه یه خواستگار برا دختر میاد و قیصر اعتراف می‌کنه عاشقشه و وقتی می‌ره خواستگاری اونجا میفهمه دختره ک قیصر پولداره و پلیس بعد مدتی دختره می‌فهمه قیصر بخاطر داداش دختره ک تو پخش مواد مخدر بوده نزدیکش شده اینا بعد قضیه هایی اینا یه روز تو جمع خانوادگی ازدواج میکنن آخه خطر تهدیدشون میکرد بعد قیصر یه زن دیگه داشت ک البته وقتی بچه بود مجبور میشه عقد کنه که بعد ی بچه معلول اون طرف خیانت می‌کنه دختره اینارو می‌فهمه اینا در آخر هم سر همون جریان ک نزدیک دختره شده بود نقشه میکشن فیلم رابطه قیصر پخش میشه و کلا غیب میشه و بعد مدتی دختره پیداش می‌کنه و می‌ره پیشش بعد میفهمن دختره حاملس ولی متاسفانه بچش سقط میشه ک بعد اون فرداش میفهمن دوقولو بوده و قیصر ک ب روستا رفته بود برمیگرده و همه چی خوب میشه
·•·•·•·•·•·•·•·•·•·
#bd151
دختره از شوهرش طلاق میگیره و حامله بود و شوهره حضانت بچه رو میده بهش به شرط اینکه واسش شناسنامه نگیره این دختره ام پولدار بوده و میاد به ی پره ک اسمش امیرحسین بود میگه با من ازدواج کن تا اسمت به عنوان پدر بچه بره تو شناسنامش و اخرش اینا عاشق میشن❌شیرینی شیدایی نیست❌
·•·•·•·•·•·•·•·•·•·
#bd150
درباره زنی ک تو سن خیلی کم ازدواج کرده بود و دو تا پسر داشت الان نزدیک ۴۰ سالشه و بچه هاش فقط ب خاطر پول زیادی ک از باباشون ب مامانه ب ارث رسیده باهاشن بعدش این زنه میره از بین کارگرای روزمزد ی پسره ک ازش جوون تره برا ازدواج و حرص دادن بچه هاش انتخاب میکنه و اینا اخرش عاشق میشن
·•·•·•·•·•·•·•·•·•·
#bd149
یادمه دختره چشمای درشته مشکی داشت بعد از شوهرش جدا شده بود،شوهرش دیوونه بود که بچشونو با دستاش خفه کرده بود بعد این دختره خیلی سرد شده بود و افسردگی گرفته بود بعد طلاقشم ی خونه جدا میگیره که داداشش بهش هرازگاهی سرمیزنه و ی همسایه جدید میاد براش که ی پسره با مامان و خواهرشه و این پسره از دختره خوشش میاد و بعد ی سری دردسر به هم میرسن
·•·•·•·•·•·•·•·•·•·
#bd147
تو خانواده پدر وبرادر پلیس هستند ودختر به اسم مهسیما سارنگ بود که دختره تو عملیات‌های مجبوره با برادر دوستش که اونم پلیس هست همکاری کنه تا اعضای باند قاچاق دخترا رو بفهمند اسم اون پلیس هم فرزاد بود


کد رمان های پیدا شده😻🤝


#bd138 طالع ماه

#bd135 مردی میشناسم




• «خمار مستی»← فایل کامل این رمان فروشی است‌.


• «اسطوره»↓
https://t.me/caffetakroman2/563


• «تب»↓
https://t.me/caffetakroman2/35103


• «شاه شطرنج»↓
https://t.me/caffetakroman2/733


• «زهر تاوان»↓
https://t.me/caffetakroman2/2698


• «مومیایی»↓
https://t.me/caffetakroman2/11524


• «بن‌بست هفده»↓
https://t.me/caffetakroman2/52301


• «دختر نیستی که بفهمی»← فایلی از این کتاب موجود نیست.


• «شیاد و شاپرک»↓
https://t.me/caffeetakonline/507


• «بتسابه» (زینب ایلخانی)← فایل یا لینکی از این رمان یافت نشد.


• «چهل‌ونه کبوتر» (زینب ایلخانی)← فایل یا لینکی از این رمان یافت نشد.




#وصیت‌ها


کتاب وصیت‌ها
نویسنده: مارگارت اتوود

مترجم: علی شاهمرادی
تعداد صفحه‌ها: ۴۸۷
@CaffeeTakRoman 📘☕️
خلاصه:
بیش از پانزده سال بعد از رویدادهای کتاب «سرگذشت ندیمه»، رژیم حاکم بر «جمهوری گیلیاد» همچنان تمام قدرت را در دست دارد، اما نشانه هایی به چشم می خورد مبنی بر این که رژیم در حال متلاشی شدن از درون است. در این برهه سرنوشت ساز، زندگی سه زن کاملا متفاوت با یکدیگر، در هم می آمیزد و پیامدهایی دگرگون کننده را به بار می آورد. دو نفر از این زنان، از اعضای نخستین نسلی بودند که در نظام جدید به بلوغ رسیدند. وصیت ها و شهادت های این دو زن جوان، به همراه گفته های زنی دیگر یعنی «عمه لیدیا» ارائه می شود. گذشته پرماجرا و آینده نامعلوم او، داستانی غافلگیرکننده، تأثیرگذار و به یاد ماندنی را به وجود می آورد.
@CaffeTakRoman2








• «زندگی کوتاه است»
https://t.me/caffetakroman2/80232


• «جلد دوم و سوم جنگ تریاک»← فایلی از این دو جلد موجود نیست.


• «شفا و درمان در قرآن»← یافت نشد.


• «پرواز» (دانیل استیل)← فایلی از این کتاب موجود نیست.


• «سیگار شکلاتی»↓
https://t.me/caffetakroman2/67275


• «عروس و خون‌بس اجبار»↓
https://t.me/caffetakroman2/88083


• «بهتان نیست»↓
https://t.me/caffetakroman2/77143




#عارف_نامی_بایزید_بسطامی






#دریای_معرفت


دریای معرفت.pdf
23.3Mb
دریای معرفت، از بایزید بسطامی تا نجم‌ دایه
نصرالله پورجوادی

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.