((وقتی تو اولین قرارتون گند بالا میاری😐❤️))
_تاره با هم اشنا شده بودید و میخواستید امروز برای اولین بار برید سر قرار.
_از صبح کلی استرس داشتی که چی بپوشی که خوب بنظر بیای. بعد از کلی فکر یه چیز برداشتی و پوشیدیو اماده شدی!
_قرار بود هر کدومتون جدا گونه برید به کافه ای که نامجون گفته بود.
_تو راه همش خودتو امید وار میکردی که چیزی نمیشه و اینم مثل تمامی قرار ها بدون هیچ دردسری به پایان میرسه
_وارد کافه شدی و با چشمت دنباله نامجون گشتی. به سمت میزی که روش نشسته بود رفتی
_سلام ارومی کردی که با لبخندش مواجه شدی! منو ی روی میز رو برداشت و سمتت گرفت:انتخاب کن
_منو رو گرفتی ،ولی چیزایی که توش بود رو نمیشناختی برای همین منو رو بهش برگردوندی و ازش خواستی تا هرچی خودش میخواد برای توعم همونو بیارن!
_گارسون اومد و سفارشاتونو گرفت. نامجونم سعی کرد تا اومدن نوشیدنی هاتون کمی باهات صحبت کنه تا یخاتون باز شه
_چند دیقه ای گذشت و گارسون اومد. همونطور که نامجون حرف میزد قلوپی از نوشیدنیت خواشتی بخوری که با جوکی که گقت تمام محتویات دهنت از تو دماغت اومد بیرون😐
_از خجالت داشتی اب میشدی. سریع چند تا دستمال کاغذی برداشتی و دماغتو تمیز کردی. در عین حال نامجون هم سعی میکرد بخنه هم نه!
_چند تا دیگه دستمال برداشتی و میز رو هم پاک کردی و از نامجون معذرت خواهی کردی
_ نامجون برای اینکه جو دوباره عوض شه شروع به حرف کرد. این دفعه با حواس جمعیه بیشتری از نوشیدنیت نوشیدی!
_تا نوشیدنی به گلوت رسید تلخیش حالتو بد کرد و حالت تهوع بهت دست داد. سریع از پشت میز بلند شدی و به سرویس بهداشتی رفتی.
_تو کاسه توالت بالا میاوردی. بعد چند ثانیه سرتو بالا اوردی که نامجونو پشتت دیدی. ناخداگاه دوباره عوق زدی و این دفعه محتوبات معدت رو روی نامجون بالا اوردی
_شروع کردی به معذرت خواهی. نامجون ابی به دستو صورتت زد و لباسشو تمیز کرد
_با هم از سرویس بهداشتی خارج شدید : دلت میخواد چیزه دیگه ای سفارش بدم برات ؟ سری به معنیه منفی تکون دادی و تشکر کردی
_بعد از حساب کردن، از کافه خارج شدید. نامجون دستاتو تو دستاش گرفت و محکم فشار داد. از خجالت گندایی که زده بودی نمی تونستی سر بلند کنی ولی اون جوری رفتار میکرد که انگار اتفاقی نیوفتاده! اخه چقد یه ادم میتونه فرشته باشه؟
_سرتو بالا اوردی و نگاهش کردی :فکر کنم اولین قرارمونو خراب کردم 😞 با لبخند تو چشمات نگاه کرد : فکر نکن ، کردی. و پشتش خندید. ولی ادامه داد: عوضش خاطره شد، ما زوج متفاوتی هستیم!
_روی پیشونیت بوسه ای گذاشت و از اون روز به بعد رابطه ی عشقولانه ی شما شروع شد...
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
ممنون از نظرای زیاد😑
اصن انقد نظر میدید منو شرمنده ی خودتون میکنید😑😒
مدیونید فک کنید دارم دس میندازم🤧
https://telegram.me/dar2delbot?start=send_aX6PVNW#Rm
#F_R 🥀
#senario
@jvbts7_world╔═•••••••🐳.🐚•••••••═╗
@BTS7_WORLD ╚═•••••••🐚.🐳•••••••═╝