#ولایتعهدی (۱۱) #مرو (۲۷)
#حسن_عاقبت_و_سوء_عاقبت (۳۱)
#خانه_نشینی #منابع_مکتوب
- ۷ رجب سال ۲۰۰ هجری مأمون برای امام رضا علیه السلام نامهای نوشت و در آن نامه امام را برای ولایت عهدی به مرو احضار کرد.
┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
👈🏻 میدانیم امام رضا علیه السلام به دلیل حضور اجباری در دستگاه مأمون لعنه الله، در میان أئمه اطهار عليهم السلام موقعیت ویژه و خاص و حساسی داشتند. از طرفی قاتل آن حضرت یعنی مأمون ملعون، هم تظاهر به تشیع مینمود هم با سياست و نفاق رفتار میکرد تا بدخواهیِ او نسبت به امام ظاهر نگردد. در این میان برخی از اطرافیان او سعی در ایجاد شکاف و کینه بین او و امام داشتند و به دنبال منافع خود بودند، و گاهی نزد امام علیه السلام از آن ملعون سعایت میکردند و گاهی برعکس؛
در اینباره یکی از گزارشات کمتر دیده شده و مهم را شیخ صدوق روایت نموده است:
➖رُوِيَ: أَنَّهُ قَصَدَ اَلْفَضْلُ بْنُ سَهْلٍ مَعَ هِشَامِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ لَهُ يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ جِئْتُكَ فِي سِرٍّ فَأَخْلِ لِيَ اَلْمَجْلِسَ فَأَخْرَجَ اَلْفَضْلُ يَمِيناً مَكْتُوبَةً بِالْعِتْقِ وَ اَلطَّلاَقِ وَ مَالاً ....
#ترجمه : فضل بن سهل با هشام بن إبراهيم * قصد ديدار امام رضا علیه السلام را كردند و پس از ورود فضل گفت: يا ابن رسول الله، من براى امرى سِرّى نزد تو آمدهام، دستور فرما مجلس براى ما خلوت شود.←آنگاه فضل نامهاى بيرون آورد كه در آن سوگندى بود به عِتق و طلاق و مالی هم برای كفّاره همراهشان بود، و هر دو گفتند: ما نزد تو آمدهايم كه كلام حقّ و راست گوئيم، و خود میدانيم كه امارت، امارت شما، و خلافت، حقّ و شأن شما است، آنچه به زبان مىگوئيم همان را در قلب داريم، و الّا سوگند باشد به آزادى بندگان و طلاق زنانمان و آنچه كفّاره بردار نيست و سى #حج كه با پاى پياده بر عهده ما باشد، اگر مأمون را نکُشیم تا امارت خالصِ بدون رقيب براى تو باشد تا حقّ بجاى خود باز گردد و حقّ به حقّ دار برسد.←امام به حرف آنان گوش ندادند بلكه اعتنائى هم به آنان نكردند، و با آنها تندی کردند و لعنشان فرمودند، و فرمودند: شما كفران نعمت كرديد و سلامت خود را در خطر انداختيد، و مرا نيز اگر به رأى شما راضى بوده باشم به خطر خواهید انداخت. چون فضل و هشام اين كلام را شنيدند دانستند كه آنان راه خطا پيمودهاند، لذا به حضرت عرض كردند كه ما اين مطالب را براى امتحان شما گفتيم، و قصد اين بود كه شما را بيازمائيم. حضرت فرمودند: دروغ میگوئيد و در قلبتان همانست كه بر زبان آورديد، الّا اينكه مرا موافق رأى خود نيافتيد.
آن دو بيرون رفته و بر مأمون داخل شدند، و گفتند: ما نزد ابوالحسن رفتيم و براى آزمايش با او گفتگوئى كرديم و خواستيم بدانيم در دلش نسبت به شما چه عقيدهاى دارد كه آن را پنهان مىكند، ما چنين سخنانى گفتيم و او چنان جوابهائى داد.
مأمون گفت: كار خوبى كرديد (يا موفّق شديد) و چون آنان از نزد مأمون بيرون شدند، حضرت قصد ملاقات مأمون کردند و بر او وارد شدند، و مجلس را خلوت نمودند و آنچه شده بود با مأمون در ميان گذاشتند، و او را از نفاق آن دو مطلع فرمودند و خطر آنان را گوشزد نمودند. چون مأمون اين ماجرا را شنيد يقين كرد حضرت راست میگويد و او صادق است.
📚 عيون اخبار الرضا علیهالسلام، نشر جهان، ۱۷۶/۲ و تصویر الحاقی
✍🏻 پینوشت: هشام بن ابراهیم در این روایت، ظاهرا همانی است که در مدینه از ملازمان امام رضا علیه السلام بود و بعد از سکونت حضرت در طوس، به دستگاه مأمون ملعون پیوست و اخبار آن حضرت را برای او میبُرد. چون هشام بن ابراهیم بین چند تن مشترک است، اهل تحقیق و علاقهمندان میتوانند برای اطلاع از احوال آنان، به این لینک مراجعه کنند که تحقیقی بهتر و کاملتر از این ندیدهایم:←اینجــا
✍🏻 پینوشت۲: باید توجه داشت که این حکایت حدیث نیست. نوشته اند که چنین روایت شده است. ضمناً امام باید همان گونه به آن دو جواب میدادند؛ و قضیه را به اطلاع مأمون میرساندند تا در دام درباریان و پادشاه فاسد نیفتند. چه مأمون آن دو را مأمور کرده باشد یا سر خود توطئه کرده باشند، باید هم قصد آنان را تخطئه کنند ؛ و هم به مأمون حالی کنند که آن دو نفر بی مقدمه، نزد ایشان رفته و بدگویی کردهاند.
باید دانست که برنامۀ زندگی هر امامی از پیش، معین و مقدر شده؛ و تنها امام عصر عج مقرر است که به پادشاهی برسند. بنا بر این هیچ یک از ائمه علیهم السلام دعوتهای سیاسی را لبیک نگفتند.
همواره در دستگاه های حکومتی چنین توطئه ها و دسیسه هایی وجود دارد. در آن چند سالی که امام علیهالسلام در مرو تشریف داشتند خیلی به ایشان علیه السلام سخت گذشت. همواره از خداوند طلب خلاصی می کردند؛ ولو به قیمت کشته شدن به دست آن فرعون پلید.
➖➖➖➖
@borrhan
#حسن_عاقبت_و_سوء_عاقبت (۳۱)
#خانه_نشینی #منابع_مکتوب
💠 وقتی امام رضا علیه السلام به تحریک اطرافیان، بر مأمون شورش نکرد..
- ۷ رجب سال ۲۰۰ هجری مأمون برای امام رضا علیه السلام نامهای نوشت و در آن نامه امام را برای ولایت عهدی به مرو احضار کرد.
┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
👈🏻 میدانیم امام رضا علیه السلام به دلیل حضور اجباری در دستگاه مأمون لعنه الله، در میان أئمه اطهار عليهم السلام موقعیت ویژه و خاص و حساسی داشتند. از طرفی قاتل آن حضرت یعنی مأمون ملعون، هم تظاهر به تشیع مینمود هم با سياست و نفاق رفتار میکرد تا بدخواهیِ او نسبت به امام ظاهر نگردد. در این میان برخی از اطرافیان او سعی در ایجاد شکاف و کینه بین او و امام داشتند و به دنبال منافع خود بودند، و گاهی نزد امام علیه السلام از آن ملعون سعایت میکردند و گاهی برعکس؛
در اینباره یکی از گزارشات کمتر دیده شده و مهم را شیخ صدوق روایت نموده است:
➖رُوِيَ: أَنَّهُ قَصَدَ اَلْفَضْلُ بْنُ سَهْلٍ مَعَ هِشَامِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ لَهُ يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ جِئْتُكَ فِي سِرٍّ فَأَخْلِ لِيَ اَلْمَجْلِسَ فَأَخْرَجَ اَلْفَضْلُ يَمِيناً مَكْتُوبَةً بِالْعِتْقِ وَ اَلطَّلاَقِ وَ مَالاً ....
#ترجمه : فضل بن سهل با هشام بن إبراهيم * قصد ديدار امام رضا علیه السلام را كردند و پس از ورود فضل گفت: يا ابن رسول الله، من براى امرى سِرّى نزد تو آمدهام، دستور فرما مجلس براى ما خلوت شود.←آنگاه فضل نامهاى بيرون آورد كه در آن سوگندى بود به عِتق و طلاق و مالی هم برای كفّاره همراهشان بود، و هر دو گفتند: ما نزد تو آمدهايم كه كلام حقّ و راست گوئيم، و خود میدانيم كه امارت، امارت شما، و خلافت، حقّ و شأن شما است، آنچه به زبان مىگوئيم همان را در قلب داريم، و الّا سوگند باشد به آزادى بندگان و طلاق زنانمان و آنچه كفّاره بردار نيست و سى #حج كه با پاى پياده بر عهده ما باشد، اگر مأمون را نکُشیم تا امارت خالصِ بدون رقيب براى تو باشد تا حقّ بجاى خود باز گردد و حقّ به حقّ دار برسد.←امام به حرف آنان گوش ندادند بلكه اعتنائى هم به آنان نكردند، و با آنها تندی کردند و لعنشان فرمودند، و فرمودند: شما كفران نعمت كرديد و سلامت خود را در خطر انداختيد، و مرا نيز اگر به رأى شما راضى بوده باشم به خطر خواهید انداخت. چون فضل و هشام اين كلام را شنيدند دانستند كه آنان راه خطا پيمودهاند، لذا به حضرت عرض كردند كه ما اين مطالب را براى امتحان شما گفتيم، و قصد اين بود كه شما را بيازمائيم. حضرت فرمودند: دروغ میگوئيد و در قلبتان همانست كه بر زبان آورديد، الّا اينكه مرا موافق رأى خود نيافتيد.
آن دو بيرون رفته و بر مأمون داخل شدند، و گفتند: ما نزد ابوالحسن رفتيم و براى آزمايش با او گفتگوئى كرديم و خواستيم بدانيم در دلش نسبت به شما چه عقيدهاى دارد كه آن را پنهان مىكند، ما چنين سخنانى گفتيم و او چنان جوابهائى داد.
مأمون گفت: كار خوبى كرديد (يا موفّق شديد) و چون آنان از نزد مأمون بيرون شدند، حضرت قصد ملاقات مأمون کردند و بر او وارد شدند، و مجلس را خلوت نمودند و آنچه شده بود با مأمون در ميان گذاشتند، و او را از نفاق آن دو مطلع فرمودند و خطر آنان را گوشزد نمودند. چون مأمون اين ماجرا را شنيد يقين كرد حضرت راست میگويد و او صادق است.
📚 عيون اخبار الرضا علیهالسلام، نشر جهان، ۱۷۶/۲ و تصویر الحاقی
✍🏻 پینوشت: هشام بن ابراهیم در این روایت، ظاهرا همانی است که در مدینه از ملازمان امام رضا علیه السلام بود و بعد از سکونت حضرت در طوس، به دستگاه مأمون ملعون پیوست و اخبار آن حضرت را برای او میبُرد. چون هشام بن ابراهیم بین چند تن مشترک است، اهل تحقیق و علاقهمندان میتوانند برای اطلاع از احوال آنان، به این لینک مراجعه کنند که تحقیقی بهتر و کاملتر از این ندیدهایم:←اینجــا
✍🏻 پینوشت۲: باید توجه داشت که این حکایت حدیث نیست. نوشته اند که چنین روایت شده است. ضمناً امام باید همان گونه به آن دو جواب میدادند؛ و قضیه را به اطلاع مأمون میرساندند تا در دام درباریان و پادشاه فاسد نیفتند. چه مأمون آن دو را مأمور کرده باشد یا سر خود توطئه کرده باشند، باید هم قصد آنان را تخطئه کنند ؛ و هم به مأمون حالی کنند که آن دو نفر بی مقدمه، نزد ایشان رفته و بدگویی کردهاند.
باید دانست که برنامۀ زندگی هر امامی از پیش، معین و مقدر شده؛ و تنها امام عصر عج مقرر است که به پادشاهی برسند. بنا بر این هیچ یک از ائمه علیهم السلام دعوتهای سیاسی را لبیک نگفتند.
همواره در دستگاه های حکومتی چنین توطئه ها و دسیسه هایی وجود دارد. در آن چند سالی که امام علیهالسلام در مرو تشریف داشتند خیلی به ایشان علیه السلام سخت گذشت. همواره از خداوند طلب خلاصی می کردند؛ ولو به قیمت کشته شدن به دست آن فرعون پلید.
➖➖➖➖
@borrhan