جشن سده
روز دهم بهمن ماه، جشن سده است.
نیاکان ما این جشن را بهر گرامیداشت آتش بر پا کردهاند. گفتهاند و در شاهنامه هم آمده که اندرین روز هوشنگ شاه پیشدادی آتش را از برخورد دو پاره سنگ کشف کرد.
در این باره سخنان زیاد گفتهاند. استوارتر رایی که به دست داده شده از آن دکتر ژاله آموزگار، و چنین است:
به روزگاران کهن ایرانیان سال را دو فصل کرده بودند:
تابستان هفت ماهه که از فروردین آغاز میشد تا اول آبان. پنج ماه دیگر از سال میماند که آن پنج ماه زمستان بود.
هفت ماهه تابستان و پنج ماهه زمستان با ایزد رپیتوین، یکی از ایزدان باستانی ایرانی، پیوندی داشته که شنیدنی و خواندنی است.
اینجا بایستی سخنی در باره ایزد رپیتوین آورده شود:
رپیتوین، ایزد نیمروز است، و ایزد گرما و تابستان. نیاکان ما هر روز پنج نوبت نماز و نیایش میکردند. زمان نماز نیمروزی را رپیتوینگاه نامیده بودند.
خویشکاری ایزد رپیتوین این بوده که از آغاز آبان که آغاز زمستان است به زیر زمین برود تا آبهای زیرزمین و ریشههای گیاهان را در آغوش خود بگیرد و به آن گرما ببخشد تا از سرما نیفسرند.
ایرانیان چنین پنداشتهاند که چون یکسد روز از آغاز موسم زمستان برآید، ایزد رپیتوین دیگر نیرویی ندارد. گرمای او بسنده نیست که همه چیز را در زیر زمین گرم نگه بدارد. چنین بود که گرد هم میآمدند و آتش برمیافروختند تا به ایزد رپیتوین نیرو و گرما برسانند تا در نگهداری آبها و گیاهان کم نیاورد.
این آتشی که به نام جشن سده برمیافروزیم بهر یاری به این ایزد است تا دوباره نیرو بگیرد و از پس نگهداری ریشهها و آبهای زیرزمینی برآید. تا خشکی زمین و درختان به سر رسد. درختان از نو جوانه بزنند، شکوفه و گل و برگ بدهند و زندگانی از سر گیرند که زندگانی همه ماست.
اینها همه از دولت ایزد رپیتوین است.
رپیتوین که به زمین بازمیگردد شادی و جشن است و روزگار نو فرا میرسد که آن را نوروز نامیدهایم. روز نو به معنای گیتیانه آن که نوزایی طبیعت است، و هم به معنای آرمانی آن که زمان پیروزی نیکی بر بدی و شر است.
زیبا و شیوا گفته بود، آن که گفته بود اگر دنیای پر راز و رمز، رنگارنگ و دلکش ایزدان ایرانی نبود، دنیا زیبایی و درونمایهای نداشت و زندگانی بر روی زمین دشوار میشد.
م. فاضلی بیرجندی
@BonyadVarahram
روز دهم بهمن ماه، جشن سده است.
نیاکان ما این جشن را بهر گرامیداشت آتش بر پا کردهاند. گفتهاند و در شاهنامه هم آمده که اندرین روز هوشنگ شاه پیشدادی آتش را از برخورد دو پاره سنگ کشف کرد.
در این باره سخنان زیاد گفتهاند. استوارتر رایی که به دست داده شده از آن دکتر ژاله آموزگار، و چنین است:
به روزگاران کهن ایرانیان سال را دو فصل کرده بودند:
تابستان هفت ماهه که از فروردین آغاز میشد تا اول آبان. پنج ماه دیگر از سال میماند که آن پنج ماه زمستان بود.
هفت ماهه تابستان و پنج ماهه زمستان با ایزد رپیتوین، یکی از ایزدان باستانی ایرانی، پیوندی داشته که شنیدنی و خواندنی است.
اینجا بایستی سخنی در باره ایزد رپیتوین آورده شود:
رپیتوین، ایزد نیمروز است، و ایزد گرما و تابستان. نیاکان ما هر روز پنج نوبت نماز و نیایش میکردند. زمان نماز نیمروزی را رپیتوینگاه نامیده بودند.
خویشکاری ایزد رپیتوین این بوده که از آغاز آبان که آغاز زمستان است به زیر زمین برود تا آبهای زیرزمین و ریشههای گیاهان را در آغوش خود بگیرد و به آن گرما ببخشد تا از سرما نیفسرند.
ایرانیان چنین پنداشتهاند که چون یکسد روز از آغاز موسم زمستان برآید، ایزد رپیتوین دیگر نیرویی ندارد. گرمای او بسنده نیست که همه چیز را در زیر زمین گرم نگه بدارد. چنین بود که گرد هم میآمدند و آتش برمیافروختند تا به ایزد رپیتوین نیرو و گرما برسانند تا در نگهداری آبها و گیاهان کم نیاورد.
این آتشی که به نام جشن سده برمیافروزیم بهر یاری به این ایزد است تا دوباره نیرو بگیرد و از پس نگهداری ریشهها و آبهای زیرزمینی برآید. تا خشکی زمین و درختان به سر رسد. درختان از نو جوانه بزنند، شکوفه و گل و برگ بدهند و زندگانی از سر گیرند که زندگانی همه ماست.
اینها همه از دولت ایزد رپیتوین است.
رپیتوین که به زمین بازمیگردد شادی و جشن است و روزگار نو فرا میرسد که آن را نوروز نامیدهایم. روز نو به معنای گیتیانه آن که نوزایی طبیعت است، و هم به معنای آرمانی آن که زمان پیروزی نیکی بر بدی و شر است.
زیبا و شیوا گفته بود، آن که گفته بود اگر دنیای پر راز و رمز، رنگارنگ و دلکش ایزدان ایرانی نبود، دنیا زیبایی و درونمایهای نداشت و زندگانی بر روی زمین دشوار میشد.
م. فاضلی بیرجندی
@BonyadVarahram