مامانم امروز زنگ زده که چقدر مراقبی مامان؟ موهات بلنده نگیرن ببرنت؟ بابام زنگ زده چقدر مراقبی تو شهر غریب؟ اگه بردنت چیزی نگو، میگم بابا مگه ژینا چیزی گفت که کشتنش؟ میگه بابا دلم داره پاره میشه چقدر مراقبی؟
کاش بمیرید که این ترس و وحشت کوفتی رو انداختین به دل خانوادهها، تو این شیش سالی که جدا زندگی میکنم هیچوقت مامان بابام رو انقدر ترسیده و نگران ندیدم.
کاش بمیرید که این ترس و وحشت کوفتی رو انداختین به دل خانوادهها، تو این شیش سالی که جدا زندگی میکنم هیچوقت مامان بابام رو انقدر ترسیده و نگران ندیدم.