두 주인과 김 부인
دو ارباب و خانم کیم
لباسم رو دراورد ' چشم هامو بستم ' گرمی دستش رو روی ستون فقراتم حس می کردم و به خودم می لرزیدم و اون ریز می خندید. اون لحظه خیلی خجالت کشیدم و قرمز شده بودم.
ارباب(تهیونگ)بوسه ای روی شکمم زد.
و زیر لب آروم گفت :جانم😈
لباس صورتی رنگ رو بهم پوشوند و نشوندم روی تخت و خودشم نشست روی تخت ' شونه رو گرفت دستش و کش مو هامو باز کرد .
شروع کرد به شونه کردن موهام بعدش مجبورم کرد برم جلوی آیینه و آرایش کنم.
می خواستم ریمِل بزنم که دستم لرزید ' اومد کنارم و ریمِلَمو از دستم گطرفت و خودش برام زد.
رژ صورتی رنگ رو روی لبام کشید و پُر رنگش کرد.
ارباب:حالا عالی شده ملکه جنی.
من:اربال رژ لبم خیلی جیغ میتونم کم رنگش کنم¿
ارباب:اوهوم.
اومد جلوی صورتم و تو چشم هام زُل زد ' محو مردمک چشمش شده بودم.
تعداد ضربان قلبش رو میتونستم بشنوم و لباشو نزدیک به لب هام کرد و بوسهء کوتاهی روی لب هام زد.
اون لحظه احساس کردم دمای بدنم رفته بالا و ارباب......
ادامشو میخوای😱🔞
لطفا بچه ها نیان
فقط تو این چنل❌❌👇
https://t.me/joinchat/AAAAAFRJAfFKxDlNexXSXA
دو ارباب و خانم کیم
لباسم رو دراورد ' چشم هامو بستم ' گرمی دستش رو روی ستون فقراتم حس می کردم و به خودم می لرزیدم و اون ریز می خندید. اون لحظه خیلی خجالت کشیدم و قرمز شده بودم.
ارباب(تهیونگ)بوسه ای روی شکمم زد.
و زیر لب آروم گفت :جانم😈
لباس صورتی رنگ رو بهم پوشوند و نشوندم روی تخت و خودشم نشست روی تخت ' شونه رو گرفت دستش و کش مو هامو باز کرد .
شروع کرد به شونه کردن موهام بعدش مجبورم کرد برم جلوی آیینه و آرایش کنم.
می خواستم ریمِل بزنم که دستم لرزید ' اومد کنارم و ریمِلَمو از دستم گطرفت و خودش برام زد.
رژ صورتی رنگ رو روی لبام کشید و پُر رنگش کرد.
ارباب:حالا عالی شده ملکه جنی.
من:اربال رژ لبم خیلی جیغ میتونم کم رنگش کنم¿
ارباب:اوهوم.
اومد جلوی صورتم و تو چشم هام زُل زد ' محو مردمک چشمش شده بودم.
تعداد ضربان قلبش رو میتونستم بشنوم و لباشو نزدیک به لب هام کرد و بوسهء کوتاهی روی لب هام زد.
اون لحظه احساس کردم دمای بدنم رفته بالا و ارباب......
ادامشو میخوای😱🔞
لطفا بچه ها نیان
فقط تو این چنل❌❌👇
https://t.me/joinchat/AAAAAFRJAfFKxDlNexXSXA