1 part
Rose
از اتاق بيرون زدم و رفتم سمت آشپز خونه سرگردون بودم دور خودم میچرخیدم که یه دفعه جیسو گفت
+رزی چیزی شده ؟
سرمو سمتش چرخوندم و بهش نگاه کردم یه ژاکت دست بافت گلبهی رنگ که تا مچ پا هاش بود تنش بود با دمپایی های صورتی
دستمو تو موهام کشیدم و سرمو پایین انداختم و گفتم
_نه ولی نمیدونم یه دفعه گیج شدم
جیسو میخواست حرف بزنه که گوشیم زنگ خورد نگاهی به اسم انداختم کوکی بود
_الو
×الو سلام رزی الان کجایی ؟
_من؟
×آره
_خونه
×خب زود حاضر شو بیا پایین منتظرم
_همین الان؟
×آره دیگه
_باشه صبر کن
رفتم تو اتاقم یه شلوار جین و یه هودی سفید که روش عکس گل رز مشکی بود پوشیدم و سریع کفش پوشیدم و رفتم پایین
کوک اونجا داشت با یه دختر تو ماشین حرف میزد دختره چشمای خیلی خوشگلی داشت مو های حالت داره قهوه ای با اندامی زیبا رفتم تو ماشین نشستم
_سلام
×سلام دخترم
دختره نگاهی دوستانه بهم کرد گفت
*سلام
منم لبخندی بهش زدم و روب کوک کردم و گفتم
_معرفی نمیکنی ؟
کوک خندید و گفت
× هم کار جدیدم هستن
که دختره حرفش رو قطع کرد و دستشو برای دست دادن جلوم آورد و گفت
*من جنی هستم خوشبختم
منم خندیدم و دست دادم
_منم رزی هستم خوشحالم که می بینمت
که یه دفعه پشت پنجره جیمین ظاهر شد
^به به سلام جنی خانم
جنی هم طوری که انگار 100 ساله جیمینو میسناسه باهاش حرف میزد حسودیم شد از دست جیمین عصبانی بودم چون اصلا بهم اهمیت نداد 😡
کوکی هم که فهمید چمه بهم میخندید و بعد اهم اهمی کردم که جیمین متوجه ام شه وقتی دیدم با قیافه ای پر از تعجب گفت
^عه رزی تو هم ابنجایی؟
^با جنی آشنا شدی
که کوک تو حرفش پرید و گفت
×آره آشنا شدن
نفهمیدم چرا یه دفعه رنگ کوک پرید شک کردم که شاید اتفاقی افتاده باشه
#ذهن_های_پر_از_آرزو
@BLACKPINK_LOVER