کمپین مبارزه با بی‌شعوری


Kanal geosi va tili: Eron, Forscha
Toifa: ko‘rsatilmagan


بی‌شعوری یعنی؛ دانسته و عمداً اشتباهات و خطاهای خود را تکرار کنیم.
تو کدامین چراغ را افروختی؟ برایم بنویس؛
@BishuooriAdmin
http://instagram.com/bishuoori
https://twitter.com/Bishuoori1
تبلیغات
@Bishuoori_Advertising

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Kanal geosi va tili
Eron, Forscha
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
یکی از دلایلی که نباید در طبیعت زباله ریخت:


🖋 محمد کلهر

کمپین مبارزه با بی‌شعوری


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
حق بشنویم ..

کمپین مبارزه با بی‌شعوری


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
مراقب رد پای‌مان باشیم

دست‌های آزادی‌بخش

🔹در سکوت آرام و زیبای پارک ملی *West Coast* در آفریقای جنوبی، لحظه‌ای پیش آمد که قدرت مهربانی انسان بار دیگر دنیا را روشن کرد.

🔹عکاسی که در آن منطقه بود، موفق شد سه فُک، گرفتار در تور ماهیگیری را نجات دهد. در ویدیوی منتشرشده، دو تا از این فُک‌ها دیده می‌شوند که انگار چشمان‌ خسته‌شان با برق سپاس پر شده است.

🔹تصور کن اگر این تور به موقع از سر راهشان برداشته نمی‌شد، چه بر سرشان می‌آمد؟ این اتفاق به ما یادآوری می‌کند که هر عمل کوچک ما می‌تواند تاثیر بزرگی بر حیات موجودات دیگر بگذارد.

🔹حالا شما چه فکر می‌کنید؟ آیا حاضرید برای جلوگیری از چنین فجایعی قدمی کوچک بردارید؟

🖋 سلاله ساعی

کمپین مبارزه با بی‌شعوری


در یک صبح پاییزی با دانش آموزان خوب "عصر دانش" همراه شدیم تا به پاکسازی یکی از پارک‌های شهر سبزوار بپردازیم با استفاده از دستکش و ماسک... زمانی که در نظر گرفتیم یک ساعت بود و تعداد دانش آموزان ۳۵ نفر.
در این یک ساعت حدود ۳۰۰۰ فیلتر سیگار جمع آوری کردیم.
دانش آموزان امروز متوجه شدند که رها کردن فیلترها در فضای سبز شهر باعث آلودگی خاک و پوشش گیاهی می‌شود.. آن‌ها امروز عهد کردند که هیچگاه ذره‌ای زباله حتی به اندازه یک ته سیگار در طبیعت رها نکنند.

کمپین مبارزه با بی‌شعوری


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
این کار هنری، اثری از دوستان تبریزی است که به مدت سه روز ساحل زیبای آستارا و صدف رو تمیز کردند...

🌱 به امید طبیعتی عاری از زباله

کمپین مبارزه با بی‌شعوری


این قانون برای ایران ننگ است


🖊 دکتر امین تویسرکانی، قاضی دادگستری:

💢 قانون #حجاب و عفاف را خواندم و در بهت فرو رفتم از این حجم نادانی و قانون‌نویسی دم‌دستی و لجاجت و هزار کلمه دیگر که از بیان معذورم. از میان صدها انتقادی که به اساس و جزئیات این قانون وارد است، فقط می‌خواهم از یک نکته بگویم که بیش‌تر از همه غمگین، یا بهتر بگویم، خشمگینم کرد. در این قانون دوازده مرتبه «ممنوعیت خروج از کشور» به عنوان مجازات تعیین شده است. «مجازات» ممنوعیت از خروج از کشور؟! درست می‌خوانم؟

📌 در قوانین ایران بی‌سابقه است که ممنوعیت خروج از کشور یک «#کیفر» باشد. تا کنون در قوانین، ممنوعیت خروج از کشور یک اقدام مقدماتی برای دستیابی به متهم برای محاکمه یا جلوگیری از فرار متهم بوده که امری قابل‌پذیرش و در دنیا نیز رایج است، اما مگر می‌شود ممنوعیت خروج از کشور را یک مجازات بدانیم؟ متأسفانه آری؛ براساس این به اصطلاح قانون، شما مرتکب جرمی می‌شوید که مجازات آن ممنوعیت خروج از کشور است یا به عبارتی شما مجرمید پس مستحق زندگی اجباری در ایران هستید!

📌 آقا و خانم نماینده، آیا زندگی در ایران مجازات است؟ زندگی در ایران، سرزمین مادری‌مان، هم‌ردیف زندان و جزای نقدی و شلاق و تبعید و اعدام است؟ آیا شما این‌قدر از ایران بی‌زارید که زندگی بین خلیج فارس تا دریای خزر را یک نوع کیفر می‌دانید؟

📌 من از آن وطن‌پرستانی نیستم که بگویم ایران بهشت است و غیر آن جهنم، ولی من #ایران را دوست دارم، دوست‌داشتنی از جنس خاطره، از جنس چغازنبیل و گنبد سلطانیه، با طعم گز و قطاب و نان‌برنجی، با رنگ عکس‌های سیاه‌وسفید خرمشهر و آبی فیروزه‌ای میدان نقش‌جهان؛ ولی حالا شما اسم این دوست‌داشتن را گذاشته‌اید مجازات؟ مرا و هم‌وطنانم را به وطن خودمان #تبعید می‌کنید؟

📌 امیدوارم و از خدا می‌خواهم که به عنوان قاضی هیچ‌گاه مجبور به صدور حکم به استناد این قانون فاجعه‌آور نباشم، اما به فرض محال و خدایی‌ناکرده اگر چنین شد، منِ قاضی باید به متهم چنین بگویم: شما را به لحاظ ارتکاب فلان جرم به دو سال زندگی اجباری در ایران، بزرگ‌ترین میراث مشترک‌مان، مهد زبان قند و شکر پارسی، محکوم می‌کنم!

📌 آقایان و خانم‌های نماینده که مسئولیت تصویب چنین قانون تأسف‌آوری بر عهده شماست، شاید شما زندگی در ایران برای‌تان مجازات است، ولی من و خیل بزرگی از ایرانی‌ها زندگی داخل این مرزها را دوست داریم و با اراده زیستن در این خاک را انتخاب کرده‌ایم. به ما بسیار برمی‌خورد و برای‌مان خفت‌آور است که زندگی در ایران را که حق و آرزوی ماست، به عنوان مجازات در نظر گرفته‌اید. کاش بفهمید که این قانون برای ایران ننگ است...

www.abdimedia.net
@kherad_Jensi


کارکرد درختان بیچاره در محله ما که تعداد آنها بخاطر ظلم انسان‌ها هر روز کم و کمتر می‌شود:

آویزان کردن شلنگ باد و ...
شاسی کشی اتومبیل‌های تصادفی که موجب سوراخ شدن تنه درخت شده
بستن میله و چارچوب فلزی برای تبلیغات
!!

کمپین مبارزه با بی‌شعوری


پیام گزینش به جوانان ایرانی:
«ریا کار باش و پادشاهی کن»


🖋 مصطفی داننده

«خواندن کتاب‌های فلسفی، نوع پوشش، داشتن سبیل، لاک زدن، قضا شدن نماز، داشتن ارتباط با همکلاسی دختر یا پسر، نداشتن چادر در روز آزمون کتبی، پیدا بودن ریشه مو، لایک کردن صفحات اینستاگرامی، و حضور کم‌رنگ در نماز جمعه»، همه بهانه‌هایی هستند که به دانشجومعلمان و داوطلبان استخدامی وزارت آموزش و پرورش گفته شده و برخی از کسانی که به خاطر این دلایل رد شده‌اند، تجربه‌هایشان را در گفت‌وگو با روزنامه شرق بازگو کرده‌اند.

بارها نوشته‌ام که ایران سرزمین عجایب است، و این سبک گزینش یکی از روشن‌ترین نمونه‌های آن است. همچنان مثل دهه ۶۰ دنبال این هستند که ببینند فرد به نماز جمعه می‌رود یا نه. این سبک گزینش که در پی خالص‌سازی است و امیدواریم در دولت پزشکیان کنار گذاشته شود، به‌طور ضمنی به داوطلبان می‌گوید: «اگر می‌خواهی استخدام شوی، ریاکار باش!» نرفتی نماز جمعه؟ عیبی ندارد، اما روز مصاحبه کتابی بخوان، بگو هر هفته نماز جمعه می‌روم و یا لباسی بپوش که مورد پسند باشد.

این نوع گزینش در ایران به شعار «ریاکار باش و پادشاهی کن» ختم شده است. آن‌قدر تظاهر و ظاهرسازی قدرت پیدا کرده که در برخی ادارات کارمندان نماز ظهر و عصرشان هیچ‌وقت قضا نمی‌شود، اما نماز مغرب و صبح به ندرت خوانده می‌شود؛ چون هدفشان از خواندن نماز، دیده شدن توسط مسئولان و حراست است، نه رضای خدا.

در گزارش روزنامه شرق به موردی اشاره شده که ذهن را درگیر می‌کند. یک دانشجو که فردی مذهبی بود، به‌خاطر نوع سبیلی که داشت، به «مارکسیست بودن» متهم شد. او این اتهام را رد کرد و از اعضای گزینش خواست دلایلشان را توضیح دهند؛ آنها گفتند سبیلت چهره مارکسیستی به تو داده است! در نهایت پس از چندین جلسه بحث، موفق شد از اخراج از دانشگاه جلوگیری کند.

شاید اگر مریم میرزاخانی در ایران مانده بود، پشت سد گزینش و به‌خاطر پیدا بودن چند تار مو متوقف می‌شد، و بچه‌های این کشور از آموزش از چنین استعدادی محروم می‌ماندند. این شیوه تفکر باید تغییر کند، چون بیشتر مردم شبیه کسانی هستند که در گزینش رد می‌شوند، نه آن‌هایی که گزینش می‌کنند. کسی که دارای تخصص و آمادگی روانی لازم برای آموزش است، باید اجازه داشته باشد تدریس کند، حالا چه کتاب فلسفی بخواند و چه صفحه‌ای را در شبکه‌های اجتماعی لایک کند.

معلمی که از نظر شما «معتقد اما بی‌سواد» است، نسلی بی‌سواد و دلزده تربیت می‌کند. وضعیت کنونی مدارس ایران را ببینید تا متوجه عمق این مسئله شوید. نسل امروز به واسطه شبکه‌های اجتماعی با دنیا در ارتباط است و می‌داند در جهان چه می‌گذرد. ما نسلی بودیم که با چند کانال محدود، هرچه می‌شنیدیم را می‌پذیرفتیم و باور داشتیم معلمان عالِم‌ترین افراد روی کره زمین هستند؛ اما امروز، با گستره فضای مجازی و ظهور فناوری‌هایی مانند هوش مصنوعی، معلمان باید به‌قدری توانا باشند که بتوانند پاسخگوی نیاز نسل جدید باشند.

از سوی دیگر توقف در ظاهر زمینه را برای نفوذ در کشور فراهم می‌کند. وقتی این همه ظاهر اهمیت پیدا می‌کند و تخصص در حاشیه قرار می‌گیرد، خیلی‌ها می‌توانند به راحتی با یک ریش بلند و یک یقه بسته، از سد گزینش عبور و به دستگاه‌های مختلف نفوذ پیدا کنند.

متاسفانه دل سوزان منتقد در این روند حذف و خانه نشین می‌شوند و ریاکاران ارتقا می‌یابند‌‌ به بیان دیگر این شیوه برای خود سیستم هم امنیت افزا نیست.

در پایان باید گفت، یکی از دلایل مهاجرت گسترده، همین نوع گزینش‌هاست. جوان نخبه با خود می‌گوید: «چرا پشت دیوار گزینش بمانم تا دیگران به کار برسند؟ می‌روم جایی که به علم من ارزش دهند، نه به پیدا نبودن ریشه موهایم.»

کمپین مبارزه با بی‌شعوری


در کشور دانمارک با قطار سفر می‌کردم. بچه‌ای بسیار شلوغ می‌کرد ...
خواستم او را آرام کنم به او گفتم اگر آرام باشد برای او شکلات خواهم خرید. آن بچه قبول کرد و آرام شد. قطار به مقصد رسید و من هم خیلی عادی از قطار پیاده شده و راهم را کشیدم و رفتم...

ناگهان پلیس مرا خواند و اعلام نمود شکایتی از شما شده مبنی بر اینکه به این بچه دروغ گفته‌ای. به او گفته‌ای شکلات می‌خرم ولی نخریدی!!
با کمال تعجب بازداشت شدم! در آنجا چند مجرم دیگر بودند مثل دزد و قاچاقچی!! آنها با نظر عجیبی به من می‌نگریستند که تو دروغ گفته‌ای آن هم به یک بچه!! به هر حال جریمه شده و شکلات را خریدم و عبارتی بر روی گذرنامه ام ثبت کردند که پاک نمودن آن برایم بسیار گران تمام شد!!

آنها گدای یک بسته شکلات نبودند. آنها نگران بدآموزی بچه‌شان بودند و اینکه اعتمادش را نسبت به بزرگترها از دست بدهد و فردا اگر پدر و مادرش حرفی به او زدند، او باور نکند! اما در کشور ما، گول زدن به عنوان روش تربیتی استفاده می‌شود.

📕 چرا عقب مانده‌ایم | علی محمد ایزدی

کمپین مبارزه با بی‌شعوری


۴۰ دقیقه‌ست منتظر راننده این سمندم
۳بار ۱۱۰ زنگ زدم
از تمام مغازه‌های اطراف پرسیدم همه گفتن نه.
بچه کوچیکه بی‌تابی می‌کرد مجبور شدم خانمم و بچه‌ها رو با اسنپ بفرستم خونه.
بعد راننده بی‌شعورش که تو مغازه اولی تو چشمم نگاه کرده بود و هیچی نگفته بود،
بعد ۴۰دقیقه!!! پرید پشت رول و رفت.
#بی‌شعوری

🔗 Shahram Samadiyan (@1_Shahram_)

کمپین مبارزه با بی‌شعوری


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
🌱 علی حسین سعادت، مردی که زندگی‌اش را وقف طبیعت کرده است.

کمپین مبارزه با بی‌شعوری


هر چند میدونم خیلی از دوستان اطلاع دارند،
ولی محض اطلاع بقیه دوستان عرض می‌کنم؛
تبلیغاتی که در انتهای کانال ما و کانال‌های دیگه میاد (که اکثرا هم در حوزه رمز ارز هستند)، توسط خود تلگرام درج میشه و ما در این خصوص هیچ اختیاری نداریم.


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
حق بشنویم ...

کمپین مبارزه با بی‌شعوری


آیا زمان آن نرسیده است که به نظافت و بهداشت شهرمان کمی بیشتر توجه نشان دهیم؟

یکی از عادات ما، بی‌توجهی به نظافت کوچه‌ها، خیابان‌ها، پارک‌ها و هم چنین آسیب زدن به وسایل رفاه عمومی مانند صندلی اتوبوس‌ها و نیمکت‌های تعبیه شده در پارک‌ها و هم چنین گل‌ها و گیاهان بوده است. به نظر می‌رسد ما با این کارها از ظلم دولت‌ها انتقام می‌گرفته‌ایم.
این رفتارها آنچنان در ما نهادینه شده است که می‌توان تفاوت بارزی بین محله‌های مهاجرنشین در کشورهای مدرن و مناطقی که مهاجران معدودی در آن ساکنند مشاهده کرد. موضوعی که گاه و بیگاه در رسانه‌های غربی در مورد آن صحبت می‌شود و بسیار باعث تاسف و خجلت است.

شاید توجه به سه نکته‌ی زیر  بتواند ما را در ترک این عادات ناپسند کمک کند:
اول اینکه با خراب کردن وسایل رفاه عمومی و با ریختن زباله در کوچه و خیابان، به بهداشت و آسایش خود و فرزندانمان آسیب می‌رسانیم و دیگر  اینکه مکانهای عمومی، متعلق به همگان است و کثیف کردن آن، بی‌احترامی به حقوق دیگران محسوب می‌شود و سوم این که ده‌ها هزار مامور شهرداری قادر به تمیز کردن شهرهایی نخواهند بود که میلیون‌ها نفر هر روزه در کوچه و خیابان آن زباله می‌ریزند.

بیاییم از امروز شروع کنیم.

از کتاب در اسارت فرهنگ

https://t.me/Essarat/1991

🌷🌷🌷




Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
همدلی کن، نه نصیحت !

در موقعیت‌هایی که کسی در حال تجربه‌ی درد یا رنج است، جمله‌هایی هست که به‌جای کمک، احساس او را بدتر می‌کنند:

۱. "همه چیز درست می‌شه": این جمله می‌تواند احساسات فرد را کوچک و سطحی جلوه دهد.

۲. "خیلی‌ها وضعشون بدتر از توئه": مقایسه‌ی درد افراد، گاهی باعث می‌شود فرد فکر کند دردش بی‌ارزش است یا درک نمی‌شود.

۳. "خودت رو قوی نگه‌دار": این جمله می‌تواند به او فشار وارد کند که احساساتش را پنهان کند.

۴. "چرا انقدر بهش فکر می‌کنی؟": گاهی شنیدن این جمله مثل این است که به فرد بگویید مشکلش کوچک است یا ارزش ناراحتی ندارد.

۵. "وقت همه چیز رو حل می‌کنه": فرد در این لحظه به پذیرش و همراهی نیاز دارد، نه به توصیه‌ای که به‌نوعی مشکلات را نادیده می‌گیرد.

۶. "باید شکرگزار باشی": در زمان درد و رنج، فرد ممکن است نیاز به تخلیه احساساتش داشته باشد تا به مرحله‌ی پذیرش برسد.

🖊 شکیب آرز

کمپین مبارزه با بی‌شعوری


◽بی‌شرفی بیماری روانی نیست
حرام‌خواری بیماری روانی نیست
به دوربین زل زدن و دروغ گفتن، بیماری روانی نیست
بر صورت حقیقت خاک پاشیدن بیماری روانی نیست
استثمار مملکت بیماری روانی نیست.

▫️اگر شرف داشته باشی و در این شرایط از مسیرحلال کسب معیشت کنی و برای ذات آدمی حرمت قائل باشی، از این همه درد دچار آسیب‌های روان شناختی می‌شوی.

▫️هر " ناکسی" را نگوییم بیمار روانی.

🖋 علی نیک‌جو


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
« یک انیمیشن بینظیر ببینیم از اعتیاد »

شاید با دیدنش بتونید کمی فرد معتاد رو درک‌ کنید یا حتی باهاش همدلی داشته باشید. هرکسی با هر ظرفیت ذهنی امکان درگیر شدن با اعتیاد رو‌ داره. رهایی ازش هم خیلی سخته.

در واقع اینکه ما الان معتاد نیستیم ده درصدش بخاطر عرضه و تواناییمونه و نود درصدش بخاطر شانس یا محیطه که ما رو درگیر «مادهٔ اعتیادآور» نکرده. توی انیمیشن به زیبایی تمام مراحل رو خیلی ساده و مینیمال توضیح داده.

معتاد شدن خیلی راحته، اولش از سر کنجکاوی مصرف میکنی. با مصرف «مادهٔ ادیکتیو»‌ دنیا برای مدتی رنگی ‌میشه و‌ دوپامین آزاد میکنی. بعد برای همون مقدار دوپامین مجبوری دوز بالاتری مصرف کنی. با بالا رفتن دوز، بدنت کم‌ میاره و فرسوده میشه، و در نهایت با نگرفتن اون ماده همیشه وارد رنج میشی.

نکتهٔ مهم اینه که این فرمول فقط برای هرویین، شیشه یا کراک نیست. اعتیاد به نیکوتین، الکل ‌‌و‌ حتی پرخوری هم عینا همین پراسیجر و فرایند رو در مغز ایجاد میکنه.

«Channel of Science is for all»


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
📭 امروز در مسیرم به سمت کلاس با این صحنه زیبا مواجه شدم ..

🌱 پاکسازی خیابان نظر اصفهان از سیگارهای رهاشده در پای درختان
توسط این دو بانوی عزیز.


کمپین مبارزه با بی‌شعوری


بی ناموس پدرت است!

🖋
مجتبی لشکربلوکی

ببخشید که عنوان این نوشته بی‌ادبانه است اما اگر جلو بروید متوجه می‌شوید که داستان چیست. امروز می‌خواهم راجع به چالشی بنویسم که خودم مبتلا به آن هستم. اول نوشته کوتاهی را با هم مرور کنیم که باعث شد به این مساله توجه کنم. در شبکه‌های اجتماعی کسی نوشته بود: توهین، فرصت تأمل و تعامل رو از آدم‌ها میگیره. ‏وقتی به کسی می‌گویید «بی‌ناموس! ۲+۲ می‌شود ۴» نمی‌گوید بله مطلب درستی است و حق با شماست! خواهد گفت: بی‌ناموس پدرت است! (مدرسه علوم انسانی)

این جمله مرا به فکر فرو برد که حرف حق اگر با لحن نابحق گفته شود نتیجه عکس دارد. ما و از جمله خودِ من چقدر ناتوانیم که با هم محترمانه مخالفت کنیم، مودبانه نقد کنیم و با متانت تعامل کنیم. این مشکل فراگیر است، حتی در بین خبرگان و نخبگان ما. به یک نمونه واقعی توجه کنید: دو تن از اساتید دانشگاه این فرصت را پیدا کردند که با یکی از مدیران ارشد کشور گفتگویی اختصاصی و طولانی داشته باشند فرصتی که برای همه حتی نخبگان به این راحتی فراهم نمی‌شود، در همان ابتدای جلسه جمله‌ای که گفتند چنین بود: «شما حرف بی‌ربطی زدید». آن هم با لحنی بد و از بالا به پایین. هیچ اشکالی ندارد که شما یک مدیر ارشد کشور را شجاعانه و جسورانه نقد کنید این نشانه استقلال و آزادمنشی شماست اما اینکه نمی‌توانید آن را به شیوه‌ای موثر منتقل کنید نشانه چیز دیگری است.


☑️ بارها و بارها شنیده‌ایم که باید هنر گفتگو را بیاموزیم. اما می‌دانیم که گفتگو که همیشه گل و بلبل نیست. در بیشتر موارد، من یک باور دارم و شما باوری دیگر. چگونه با هم مخالفت کنیم و همدیگر را نقد کنیم که کار به جای باریک نکشد و تیتری که در بالا خواندیم را تجربه نکنیم؟ همه ما باید این مهارت را بیاموزیم: مهارت مخالفت محترمانه. برای شروع این ۶ نکته را تمرین کنیم:

◻️جملات را با تو شروع نکنیم! جملاتی که بدون فاعل آغاز می‌شود یا با من آغاز می‌شود راهی برای تمرکز بر خود ایده است، نه شخصی که می‌خواهیم با او مخالفت کنیم. جملاتی مانند «اینجوری به نظر می‌رسه که یا من اینجوری برداشت می‌کنم که ...» خیلی کمتر حساسیت برانگیزند به جای آنکه بگوییم «تو/شما گفتی که ...».

◻️مخالفت‌های خود را حتی‌الامکان (یعنی اگه شد) در جمع نگویید. بازخوردهای منفی در حضور جمع تقابل برانگیزند و افراد احساس می‌کنند که به جای آنکه ایده یا عملکرد آنان را نقد کنید، دارید ترور شخصیت می‌کنید.  (رفرنس)

◻️به جای مخالفت صریح ابتدا ابراز تردید کنید: با طرح سوالات هوشمندانه در خصوص نظراتی که با آن‌ها مخالف هستید ابراز تردید کنید و سعی کنید به گونه‌ای این کار را انجام دهید که دیگران را به سمت تردید ببرید و سپس مخالفت خود را اعلام کنید. مثلا اینگونه آغاز کنید: در مورد این ایده یک سری چیزها هست که من نمی‌دونم و در موردش تردید دارم ....

◻️مسیر را به سمت راه حل جایگزین کج کنید: به جای اینکه مستقیم یک ایده را نقد کنید، بگویید که در کنار ایده شما، می‌توانیم ایده دیگری را نیز مطرح کنیم یا از منظر دیگری به آن نگاه کنیم. اینگونه مسیر بحث به جای تقابل به سمت تعامل می‌رود (رفرنس).

◻️دیگران را احمق تصور نکنید. مثلا کتابی وجود دارد به نام هنر کنار آمدن با احمق‌ها! خب کسانی که این کتاب را می‌خوانند، تصور می‌کنند که بالاخره هر کسی می‌تواند یک احمق بالقوه باشد و آنگاه خود به خود نگاهش به وی از بالا به پایین و غیرمحترمانه خواهد شد.

◻️جای فرار بگذارید. یک مشکل رایج این است که افراد ایده را مساوی خودشان می‌گیرند و اگر ایده نقد شد احساس می‌کنند که شخصیت‌شان، شعورشان، باهوشی‌شان و خبرگی‌شان زیر سوال رفته است. چه باید کرد؟ ایده‌تان را مساوی شخصیت‌تان نگیرید. همان ابتدا که ایده خود را مطرح می‌کنید برای خودتان جای فرار بگذارید. بگویید که این یک ایده ناقص است که فعلا به آن معتقد هستید و اصلا مطرح کرده‌اید که در معرض نقد و تکمیل قرار بگیرد. خودتان هم به این ایده نقدهایی دارید و در مورد آن تردیدهایی دارید به این ترتیب از این به بعد هر کسی شما را نقد کرد می‌توانید نقدها را بشنوید و سپس ایده خود را بهبود دهید و ایده کامل‌تر را ارایه کنید. شما همیشه راه فراری برای بازگشت از ایده و پس گرفتن ایده دارید. در ضمن چون گفته‌اید که خودتان هم در مورد ایده حرف‌ها و نقدهایی دارید، با زیرسوال رفتن ایده، زیر سوال نمی‌روید.

خلاصه آنکه اگر بیاموزیم چگونه مودبانه دیگران را نقد کنیم و چگونه محترمانه با دیگران مخالفت کنیم، آنگاه کار به تقابل و خصومت کشیده نمی‌شود. باید تمرین کنیم اول از همه، خودم! توسعه یعنی حل مسایل جمعی. حل مسایل کشور یا سازمان یا استان، مدیون کسانی است که می‌توانند با هم محترمانه مخالفت کنند و به یک جمع‌بندی متفاوت از موضع اولیه‌شان برسند.

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.