در پویهی زبان فارسی dan repost
▫️
🔹 محمد قزوینی، راهگشای پژوهشِ نوین در ایران [پارهی یکم]
. . . . . . . .
هادی راشد
در گسترهی پژوهشهایِ نوین در تاریخ، فرهنگ، زبان و ادبیات فارسی، سنگهای درخشانی اکنون به یادگار مانده است؛ یکی از گرانارجترینِ این سنگها، نام محمد قزوینی را بازنمایی میکند. محمد قزوینی در گسترهی پژوهش نوین، نامی پُر زبانزد، اما کمتر شناخته است. هنوز بسیاری از گوشههای زندگی و تکاپوهای پژوهشی او شکافته نشده است؛ و آنچه اینجا و آنجا دربارهی این تکاپوها نوشتهاند، نیازمند بازبینی و بهروزرسانی است. بزرگترین دستآورد او، تلاش برای کاربستِ شیوهی علمی پژوهش است، اما چند و چون کاربست روشِ پژوهشی او، هنوز چنان که باید بررسی نشده است. قزوینی با تکاپوهای خود، مرز میان پژوهشِ کارآمد و پیشبرنده با پژوهشهای سترون و پژوهشوارهها را نشانهگذاری کرد.
آموزشهای آغازین
قزوینی، نمایندهی واپسین گروهِ جویندگانی است که آسوده از هرگونه آداب و ترتیبِ امروزی آموختند. او در زندگینامهی خودنوشت، هنگام یادآوری نخستین آموزگاراناش، شماری از دانشوران بلندآوازهی تهران در روزگار ناصریـمظفری را نام میبرد. در میان آنان، از نام فضلالله نوری، روحانی مشروطهنَخواه، تا هادی نجمآبادی، دانشآموختهی نوگرا، شماری از دانشوران با نگرشها و گرایشهای ناهمگون به چشم میخورند. صرف و نحو، فقه، کلام و حکمت قدیم، اصولِ فقه و ادب، سرشاخههای آموزههایی بودند که قزوینی در نوجوانی و جوانی فراگرفت. در این میان، آنگاه که میخواست بر روزگار به سرآورده افسوس خورَد، از خواندن و سروکله زدن با صرف و نحو، همچون «بهترین تفریحاتِ» خود یاد کرده است. در روزهایی که بسیاری از سنتگرایان با پشت سرنهادن آموزشهایی همانند قزوینی در چرخش ساختار آموزشی کشور به فراموشی خزیدند؛ او از چنان بخت بلندی برخوردار بود که همآن آموزشها، پایهی پیشرفتهای دیگرش شد.
پیوندها و دوستیها
قزوینی در جایگاهِ یادآوری و ارجگزاریِ آموزگارانش بهویژه از محمدحسین فروغی، ذکاءالملک (پدر) نام میبرد. او ده دوازده سال زیر دست او به خواندن شعر و ادب پرداخت و همهی آن سالها در دوستی با فرزندان فروغی به سرآورد. همزمان، نزد محمدعلی فروغی، درس فرانسه میخواند و به او عربی میآموخت. به زودی، این همآموزیِ دوگانه، زمینهی ژرفترین دوستیها را پدید آورد، «دوستی مؤکد باطنی ... که بنای آن ... یگانگی مشرب و اتحاد مسلک بود» (بیست مقاله، ص۱۲). افزون بر آن، قزوینی نزد فضلالله نوری از چنان جایگاهی برخوردار بود که به فرزندان شیخ، عربی بیاموزد. تا آنجا که در سالهای به سر آوردن قزوینی در پاریس، همواره برای هم مینوشتند و از تکاپوهای دیگری آگاه بودند. از دید قزوینی، «سوء عاقبت ظاهری و حرکات اواخر عمر آن مرحوم، ... نباید باعث انکار مقامات علمیهء او بشود» (همآن، ص۲۲). ناسازگاری آموزههای فضلالله نوری با بنیادهای جنبش مشروطه، شکاف بزرگی است که از سدهی گذشته تا امروز، هیچگاه پُر نشده است.
نخستین تکاپوها
قزوینی پس از درگذشت پدرش به انجمن دارالتالیف پیوست، اما به زودی دریافت که در آنجا نمیتواند به کاری درخور بپردازد. از این رو به کار در بنگاه چاپ و پخش کتاب، زیرِ دستِ محمدحسین فروغی روی آورد. از دیباچهی کتاب فروغی، اکنون میدانیم که یکی از برنامههای کاری قزوینی در آن بنگاه، برگردان کتابی از ابراهیم حورانی به نامِ عجایب زمین و غرایب آسمان (چاپ سنگی، ۱۳۱۶ ق.) از عربی به فارسی بود. نوشتار برگردان فارسی، یکسره، تراوش خامهی قزوینی نیست، زیرا فروغی آن را به شیوهی خود بازنویسی میکرد، اما از لابهلای آن نوشته میتوان به باریکنگریهای شیوهی نوشتن قزوینی پی برد.
👉پارهی دوم هماین یادداشت
👉علیاکبر دهخدا
● در پویهی زبان فارسی
گزیدهی یادداشتها در فرهنگ، زبان و ادبیات
https://t.me/OnPersianLanguage/
🔹 محمد قزوینی، راهگشای پژوهشِ نوین در ایران [پارهی یکم]
. . . . . . . .
پایهگذاران پژوهش و آموزش زبان فارسی در روزگار ما (۳)
هادی راشد
در گسترهی پژوهشهایِ نوین در تاریخ، فرهنگ، زبان و ادبیات فارسی، سنگهای درخشانی اکنون به یادگار مانده است؛ یکی از گرانارجترینِ این سنگها، نام محمد قزوینی را بازنمایی میکند. محمد قزوینی در گسترهی پژوهش نوین، نامی پُر زبانزد، اما کمتر شناخته است. هنوز بسیاری از گوشههای زندگی و تکاپوهای پژوهشی او شکافته نشده است؛ و آنچه اینجا و آنجا دربارهی این تکاپوها نوشتهاند، نیازمند بازبینی و بهروزرسانی است. بزرگترین دستآورد او، تلاش برای کاربستِ شیوهی علمی پژوهش است، اما چند و چون کاربست روشِ پژوهشی او، هنوز چنان که باید بررسی نشده است. قزوینی با تکاپوهای خود، مرز میان پژوهشِ کارآمد و پیشبرنده با پژوهشهای سترون و پژوهشوارهها را نشانهگذاری کرد.
آموزشهای آغازین
قزوینی، نمایندهی واپسین گروهِ جویندگانی است که آسوده از هرگونه آداب و ترتیبِ امروزی آموختند. او در زندگینامهی خودنوشت، هنگام یادآوری نخستین آموزگاراناش، شماری از دانشوران بلندآوازهی تهران در روزگار ناصریـمظفری را نام میبرد. در میان آنان، از نام فضلالله نوری، روحانی مشروطهنَخواه، تا هادی نجمآبادی، دانشآموختهی نوگرا، شماری از دانشوران با نگرشها و گرایشهای ناهمگون به چشم میخورند. صرف و نحو، فقه، کلام و حکمت قدیم، اصولِ فقه و ادب، سرشاخههای آموزههایی بودند که قزوینی در نوجوانی و جوانی فراگرفت. در این میان، آنگاه که میخواست بر روزگار به سرآورده افسوس خورَد، از خواندن و سروکله زدن با صرف و نحو، همچون «بهترین تفریحاتِ» خود یاد کرده است. در روزهایی که بسیاری از سنتگرایان با پشت سرنهادن آموزشهایی همانند قزوینی در چرخش ساختار آموزشی کشور به فراموشی خزیدند؛ او از چنان بخت بلندی برخوردار بود که همآن آموزشها، پایهی پیشرفتهای دیگرش شد.
پیوندها و دوستیها
قزوینی در جایگاهِ یادآوری و ارجگزاریِ آموزگارانش بهویژه از محمدحسین فروغی، ذکاءالملک (پدر) نام میبرد. او ده دوازده سال زیر دست او به خواندن شعر و ادب پرداخت و همهی آن سالها در دوستی با فرزندان فروغی به سرآورد. همزمان، نزد محمدعلی فروغی، درس فرانسه میخواند و به او عربی میآموخت. به زودی، این همآموزیِ دوگانه، زمینهی ژرفترین دوستیها را پدید آورد، «دوستی مؤکد باطنی ... که بنای آن ... یگانگی مشرب و اتحاد مسلک بود» (بیست مقاله، ص۱۲). افزون بر آن، قزوینی نزد فضلالله نوری از چنان جایگاهی برخوردار بود که به فرزندان شیخ، عربی بیاموزد. تا آنجا که در سالهای به سر آوردن قزوینی در پاریس، همواره برای هم مینوشتند و از تکاپوهای دیگری آگاه بودند. از دید قزوینی، «سوء عاقبت ظاهری و حرکات اواخر عمر آن مرحوم، ... نباید باعث انکار مقامات علمیهء او بشود» (همآن، ص۲۲). ناسازگاری آموزههای فضلالله نوری با بنیادهای جنبش مشروطه، شکاف بزرگی است که از سدهی گذشته تا امروز، هیچگاه پُر نشده است.
نخستین تکاپوها
قزوینی پس از درگذشت پدرش به انجمن دارالتالیف پیوست، اما به زودی دریافت که در آنجا نمیتواند به کاری درخور بپردازد. از این رو به کار در بنگاه چاپ و پخش کتاب، زیرِ دستِ محمدحسین فروغی روی آورد. از دیباچهی کتاب فروغی، اکنون میدانیم که یکی از برنامههای کاری قزوینی در آن بنگاه، برگردان کتابی از ابراهیم حورانی به نامِ عجایب زمین و غرایب آسمان (چاپ سنگی، ۱۳۱۶ ق.) از عربی به فارسی بود. نوشتار برگردان فارسی، یکسره، تراوش خامهی قزوینی نیست، زیرا فروغی آن را به شیوهی خود بازنویسی میکرد، اما از لابهلای آن نوشته میتوان به باریکنگریهای شیوهی نوشتن قزوینی پی برد.
👉پارهی دوم هماین یادداشت
👉علیاکبر دهخدا
● در پویهی زبان فارسی
گزیدهی یادداشتها در فرهنگ، زبان و ادبیات
https://t.me/OnPersianLanguage/