•|حرفاش که تموم شد، دستش رو گرفتم و گفتم: جنگیدن با چیزی که اتفاق افتاده و تموم شده، بیارزش ترین کار دنیاست. میدونی چرا؟ چون هر چقدر بجنگی، تلاش کنی، زخم بخوری ... هیچ کس متوجه نمیشه. هیچ نتیجهای نداره. فقط خسته و ضعیف میشی. آدم ضعیفم فقط زورش به خودش میرسه. با خودت نجنگ... چون این تنها جنگیه که هیچ وقت تموم نمیشه |•