⚠️⛔⚠️⛔⚠️
⛔⚠️⛔⚠️
⚠️⛔⚠️
⛔⚠️
#پارت_137
- نباید به مو فرفریا بگید بَبَعی.
- بَبَعی!
- جناب راد شما در حدی نیستید که منو اینجوری خطاب کنید!
- بَبَعی؟
- میگم نگید!
- نگم بَبَعی؟
با حالت گریه گفتم:
- نگو بَبَعی.
یه حلقه از موهای مشکی فر شدهم کشید که مثل فنر برگشت سرجاش.
با ذوق دوباره کشیدش و گفت:
- آخه انقدر بَبَعی. چطور نگم بَبَعی؟
- خوبه منم واسه چشات گرگی صدات کنم؟
سرشو کج کرد و با نیشخند چشای مشکی درندهش رو تو چشام براق کرد:
- دوست دارم گرگی صدام کنی تا هرم غذاییمونو حفظ کنم!
گیج سر تکون دادم:
- هرم چیچی؟
روی میز شرکتش نشست. دستشو نوازش وار روی گونهم کشید:
- گرگ چی میخوره؟
- بَبَعی!
- تو چی هستی؟
- بَبَعی؟
به قهقهه افتاد:
- خوشم میاد قبول کردی بَبَعی هستی.
جیغ کشیدم و مشتی به سینش زدم:
-اهورا. نگو اینجوری بهم.
نگاهش جدی شد دستمو محکم سمت خودش کشید و بی مقدمه لبمو به دندون کشید.
حتی نتونستم نفس بگیرم.
همون موقع تقه ای به در اتاق خورد و منشی وارد شد.
- هین... جناب رئیس دارید چکار...
اهورا خونسرد سر عقب کشید. لبشو توی دهنش کرد و با لذت چشم بست. از خجالت خشکم زده بود.
ولی اون پررو تر از این حرف ها خیلی ریلکس سمت منشی بخت برگشته چرخید:
- خانوم ملکی شما اخراجی!
https://t.me/joinchat/AAAAAFaQduHQLIas7ngVzQ
این اهورا رسماً دهنسرویسکنه اونقدری که کراشِ جذابیه😂😂🔥🔥🔞❌
https://t.me/joinchat/AAAAAFaQduHQLIas7ngVzQ
⛔⚠️⛔⚠️
⚠️⛔⚠️
⛔⚠️
#پارت_137
- نباید به مو فرفریا بگید بَبَعی.
- بَبَعی!
- جناب راد شما در حدی نیستید که منو اینجوری خطاب کنید!
- بَبَعی؟
- میگم نگید!
- نگم بَبَعی؟
با حالت گریه گفتم:
- نگو بَبَعی.
یه حلقه از موهای مشکی فر شدهم کشید که مثل فنر برگشت سرجاش.
با ذوق دوباره کشیدش و گفت:
- آخه انقدر بَبَعی. چطور نگم بَبَعی؟
- خوبه منم واسه چشات گرگی صدات کنم؟
سرشو کج کرد و با نیشخند چشای مشکی درندهش رو تو چشام براق کرد:
- دوست دارم گرگی صدام کنی تا هرم غذاییمونو حفظ کنم!
گیج سر تکون دادم:
- هرم چیچی؟
روی میز شرکتش نشست. دستشو نوازش وار روی گونهم کشید:
- گرگ چی میخوره؟
- بَبَعی!
- تو چی هستی؟
- بَبَعی؟
به قهقهه افتاد:
- خوشم میاد قبول کردی بَبَعی هستی.
جیغ کشیدم و مشتی به سینش زدم:
-اهورا. نگو اینجوری بهم.
نگاهش جدی شد دستمو محکم سمت خودش کشید و بی مقدمه لبمو به دندون کشید.
حتی نتونستم نفس بگیرم.
همون موقع تقه ای به در اتاق خورد و منشی وارد شد.
- هین... جناب رئیس دارید چکار...
اهورا خونسرد سر عقب کشید. لبشو توی دهنش کرد و با لذت چشم بست. از خجالت خشکم زده بود.
ولی اون پررو تر از این حرف ها خیلی ریلکس سمت منشی بخت برگشته چرخید:
- خانوم ملکی شما اخراجی!
https://t.me/joinchat/AAAAAFaQduHQLIas7ngVzQ
این اهورا رسماً دهنسرویسکنه اونقدری که کراشِ جذابیه😂😂🔥🔥🔞❌
https://t.me/joinchat/AAAAAFaQduHQLIas7ngVzQ