چطور برای مراحل بعدی عملیات طوفان الاقصی که اینقدر حساب شده و برنامه ريزی شده و سنگین به نظر می رسید، فکری نشده بود؟ این یک سئوال جدی است. چطور به مراحل بعدی فکر نشده بود؟ آیا آن حساب شدگی فقط برای خود همان عملیات بود، نه بعد آن؟ عقلی که توانسته بود آن عملیات را طراحی و مدیریت و اجرا کند، به بعد آن فکر نکرده بود؟ جور در می آید؟ واقعا تصور طراحان عملیات این بود که ضربه سنگینی بزنند و برگردند، در حالیکه دیگر توانی برای ادامه دادن به شکلی که در آغاز داشتند ندارند؟ اينکه بسیار احمقانه است.
به نظر من تصور طراحان عملیات این بود که بزرگ بودن عملیات به قدری شوق برانگیز و برانگیزاننده است که به سرعت ایران و حزبالله و سوریه را در همان سطح، به میدان می آورد و این سه محور در کنار حماس کار را پیش خواهند برد و طوفان می شود مرحله اول سلسله عملیاتهایی بزرگتر از خود. اتفاقی که رخ نداد. اولین سخنرانی شهید نصرالله بعد طوفان، به طور کامل آب پاکی را روی سر این تصور و برآورد ریخت و نامه 50 روز پیش سنوار (مقاومت) به نصرالله نیز آخرین تلاش و تقلا برای جان دادن به این تصور بود.
به نظر من تصور طراحان عملیات این بود که بزرگ بودن عملیات به قدری شوق برانگیز و برانگیزاننده است که به سرعت ایران و حزبالله و سوریه را در همان سطح، به میدان می آورد و این سه محور در کنار حماس کار را پیش خواهند برد و طوفان می شود مرحله اول سلسله عملیاتهایی بزرگتر از خود. اتفاقی که رخ نداد. اولین سخنرانی شهید نصرالله بعد طوفان، به طور کامل آب پاکی را روی سر این تصور و برآورد ریخت و نامه 50 روز پیش سنوار (مقاومت) به نصرالله نیز آخرین تلاش و تقلا برای جان دادن به این تصور بود.