شاید بر من عیب بگیری که چرا دل از وطن برنداشته و تو را به دیاری دیگر نبردهام تا آنجا با خاطری آسودهتر به سر ببری. شاید مرا به بیهمتی متصّف کنی. راستی آن است که این عزیمت بارها از خاطرم گذشته است. اما من و تو از آن نهالها نیستیم که آسان بتوانیم ریشه از خاک خود برکَنیم و در آب و هوایی دیگر نمو کنیم. پدران تو، تا آنجا که خبر دارم، همه با کتاب و قلم سر و کار داشتهاند، یعنی از آن طایفه بودهاند که مامورند میراث ذوق و اندیشهی گذشتگان را به آیندگان بسپارند. جان و دل چنین مردمی با هزاران بند و پیوند به زمین و اهل زمین خود بسته است.
از این همه تعلق گسستن کار آسانی نیست.
پرویز خانلری
نامهای به فرزندش
از این همه تعلق گسستن کار آسانی نیست.
پرویز خانلری
نامهای به فرزندش