Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
انگار که سیرم… درود بر پیامبری که اگر اراده میکرد
کوهها برایش طلا میشدند
اما از شدت گرسنگی سنگ به شکم میبست
تا با مردمش اختلاف طبقاتی نداشته باشد.
آن حضرت(صل الله علیه و سلم) و یارانش سه سال در دره-های مکه از گرسنگی و محاصره رنج بردند تا جایی که از شدت گرسنگی، دو سنگ را بر شکم خود می بستند.
امام بخاری، در صحیح خودش از حضرت جابررضی الله عنه روایت کرده است که فرمود:(( ما در روز خندق مشغولِ کندنِ زمین بودیم که به یک تخته سنگِ بزرگ و سخت برخوردیم. اصحاب نزد پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم رفتند و عرض کردند که :” این جا یک تخته سنگ بزرگ و سخت در خندق پدیدار گشته است!” و پیامبرصلی الله علیه وسلم فرمود:(( من الآن پایین می آیم)) و سپس، برخاست در حالی که شکم خویش را ( از گرسنگی) با سنگی بسته بود. ما سه روز بود که چیزی نمی خوردیم. پیامبر کلنگ را به دست گرفت و ضربه ای بر سنگ وارد آورد که سنگ ریز ریز شد.
کوهها برایش طلا میشدند
اما از شدت گرسنگی سنگ به شکم میبست
تا با مردمش اختلاف طبقاتی نداشته باشد.
آن حضرت(صل الله علیه و سلم) و یارانش سه سال در دره-های مکه از گرسنگی و محاصره رنج بردند تا جایی که از شدت گرسنگی، دو سنگ را بر شکم خود می بستند.
امام بخاری، در صحیح خودش از حضرت جابررضی الله عنه روایت کرده است که فرمود:(( ما در روز خندق مشغولِ کندنِ زمین بودیم که به یک تخته سنگِ بزرگ و سخت برخوردیم. اصحاب نزد پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم رفتند و عرض کردند که :” این جا یک تخته سنگ بزرگ و سخت در خندق پدیدار گشته است!” و پیامبرصلی الله علیه وسلم فرمود:(( من الآن پایین می آیم)) و سپس، برخاست در حالی که شکم خویش را ( از گرسنگی) با سنگی بسته بود. ما سه روز بود که چیزی نمی خوردیم. پیامبر کلنگ را به دست گرفت و ضربه ای بر سنگ وارد آورد که سنگ ریز ریز شد.