دولت کارتر، شاه و انقلاب ۵۷
۳۵
کارتر با ندادن پاسخ قاطع به درخواستهای شاه، که از او راهنمایی میخواست، سیاست خود را ناکارآمدتر کرد. پاسخ به درخواستهای شاه آسان نبود. شاه در تماسهایش با واشنگتن غالباً در جستجوی راهنمایی بود. خواست همدلانه برای حمایت و راهنمایی غالباً با سوءظن آشکار به واشنگتن همزیستی داشت. به این ترتیب، غالباً برای سیاستگذار دشوار بود که تصورات واقعی شاه را درک کند. شاه فقدان رهنمود از سوی آمریکا را شاهدی میدید دال بر عدم حمایت از او. روشن است که دولت کارتر مکنونات شاه را خوب درک نمیکرد. هارولد براون مینویسد: «او [شاه] بسیار ضعیفتر از آنچه فکر میکردیم از کار درآمد. او در سال ۱۹۵۳ بدون اینکه کار مهمی بکند نجات داده شد. و فکر میکنم شاید او در جستجوی وضعی شبیه به آن زمان بود. ولی ۱۹۷۸- ۱۹۷۹ سال ۱۹۵۳ نبود. او این امر را درک نمیکرد ولی ما میدانستیم.»
اگر آمریکائیان میخواستند شاه را روشنتر هدایت کنند، آیا گزینه «مشت آهنین» کارآمد بود؟
شاه ارتش بزرگی داشت بخوبی آموزشدیده که تقریباً نیمی از اعضای آن سرباز وظیفه نبودند. فرماندهی ارتش به شدت به شاه وفادار بود و تا ماه دسامبر منسجم باقی ماند. ولی این ارتش برای جنگ خارجی تربیت و مسلح شده و آمادگی کافی برای متوقف کردن درگیریهای شهری را نداشت. بدتر اینکه فرماندهی چنان در انحصار شخص شاه بود که بدون او ارتش توانمندی برای عمل نداشت.
هارولد براون [در مصاحبه ۸ سپتامبر ۱۹۸۹ با آلکساندر موئنس] میگوید: «آنچه سبب میشد همیشه از قبول خواست اقدام قاطع نظامی [در ایران] خودداری کنم، با حمایت یا بدون حمایت ایالات متحده، علائم ضعف در ارتش [ایران] بود. این امر تا حدود زیادی تقصیر خود شاه بود. یک گفتگو با او را بیاد دارم. او فرماندهی و کنترل سیستم را میخواست. برایش توضیح دادم که فرماندهی و سیستم کنترل ما چگونه کار میکند. نه، نه، او این را نمیخواست. او میخواست کنترل شخصی [بر ارتش] داشته باشد. به این معنا که هیچ کدام از فرماندهان ارشد ارتش در غیاب خواست شاه نخواهند یا نتوانند به اقدام قاطع دست زنند.»
@abdollahshahbazi
۳۵
کارتر با ندادن پاسخ قاطع به درخواستهای شاه، که از او راهنمایی میخواست، سیاست خود را ناکارآمدتر کرد. پاسخ به درخواستهای شاه آسان نبود. شاه در تماسهایش با واشنگتن غالباً در جستجوی راهنمایی بود. خواست همدلانه برای حمایت و راهنمایی غالباً با سوءظن آشکار به واشنگتن همزیستی داشت. به این ترتیب، غالباً برای سیاستگذار دشوار بود که تصورات واقعی شاه را درک کند. شاه فقدان رهنمود از سوی آمریکا را شاهدی میدید دال بر عدم حمایت از او. روشن است که دولت کارتر مکنونات شاه را خوب درک نمیکرد. هارولد براون مینویسد: «او [شاه] بسیار ضعیفتر از آنچه فکر میکردیم از کار درآمد. او در سال ۱۹۵۳ بدون اینکه کار مهمی بکند نجات داده شد. و فکر میکنم شاید او در جستجوی وضعی شبیه به آن زمان بود. ولی ۱۹۷۸- ۱۹۷۹ سال ۱۹۵۳ نبود. او این امر را درک نمیکرد ولی ما میدانستیم.»
اگر آمریکائیان میخواستند شاه را روشنتر هدایت کنند، آیا گزینه «مشت آهنین» کارآمد بود؟
شاه ارتش بزرگی داشت بخوبی آموزشدیده که تقریباً نیمی از اعضای آن سرباز وظیفه نبودند. فرماندهی ارتش به شدت به شاه وفادار بود و تا ماه دسامبر منسجم باقی ماند. ولی این ارتش برای جنگ خارجی تربیت و مسلح شده و آمادگی کافی برای متوقف کردن درگیریهای شهری را نداشت. بدتر اینکه فرماندهی چنان در انحصار شخص شاه بود که بدون او ارتش توانمندی برای عمل نداشت.
هارولد براون [در مصاحبه ۸ سپتامبر ۱۹۸۹ با آلکساندر موئنس] میگوید: «آنچه سبب میشد همیشه از قبول خواست اقدام قاطع نظامی [در ایران] خودداری کنم، با حمایت یا بدون حمایت ایالات متحده، علائم ضعف در ارتش [ایران] بود. این امر تا حدود زیادی تقصیر خود شاه بود. یک گفتگو با او را بیاد دارم. او فرماندهی و کنترل سیستم را میخواست. برایش توضیح دادم که فرماندهی و سیستم کنترل ما چگونه کار میکند. نه، نه، او این را نمیخواست. او میخواست کنترل شخصی [بر ارتش] داشته باشد. به این معنا که هیچ کدام از فرماندهان ارشد ارتش در غیاب خواست شاه نخواهند یا نتوانند به اقدام قاطع دست زنند.»
@abdollahshahbazi