از سوی دیگر، تجربیات خانگی اغلب زنان به قدری به هم شباهت دارد که میتواند انگیزهای برای تلاشهای وحدتبخش، مانند مبارزه برای دستمزد خانگی، باشد.
بسیاری از زنان در مسیر مبارزه برای به رسمیت شناختن کار خانگی به عنوان کار واقعی، به این آگاهی رسیدهاند که خود را در هیئت طبقه فرودست ببینند. آنها این ذهنیت را که وظایف همسری و مادری صرفاً از روی عشق انجام میشوند و نباید کار تلقی شوند، به عنوان آگاهی کاذب (ایدئولوژی) و برساختهای اجتماعی میدانند.
فمینیسم و خانواده زیر نظر سرمایهداری
توجه فمینیستهای مارکسیست که تحت تاثیر موج اول هستند همچنان به کار زنان معطوف شده است، از جمله خدمات آنها در این راستا کمک به درک نحوه ارتباط میان نهاد خانواده و سرمایهداری بوده است، این موضوع که چگونه کار خانگی زنان بیارزش قلمداد شده است و کار به حساب نمیآید و از سویی عموماً کسالت بارترین و کم مزدترین کارها به زنان واگذار میشود. (براساس گزارش مرکز آمار ایران، در بهار ۱۴۰۲مردان ۶۸.۳ درصد از نرخ مشارکت اقتصادی را به خود اختصاص دادهاند.) پیش از ظهور سرمایهداری صنعتی خانواده مکان تولید بود، والدین با فرزندان و خویشاوندان همگی با هم کار میکردند تا نسل خویش را تداوم بخشند، کاری که زنان میکردند اعم از پخت و پز، کنسرو کردن، کشت گیاهان، ذخیره سازی و پرورش کودکان به اندازه کار مردان در فعالیت اقتصادی اهمیت داشت، اما با صنعتی شدن و انتقال قلمرو خصوصی خانوار به قلمرو صنعتی در مقایسه با مردان مزدبگیر که مولد به حساب میآمدند زنان غیر مولد تلقی شدند و از چرخه اقتصادی حذف شدند. ارزیابی بسیاری از اندیشمندان فمینیست نشان میدهد که دست کم در جامعه سرمایهداری هنگامی که زنان به قلمرو اقتصادی نیز وارد میشوند بیشتر به کارهای درجه دوم نظیر پرستاری، منشیگری، خیاطی و آشپزی وارد میشوند و از طرفی واقعیت نشان میدهد که دستمزد زنان به طور متوسط کمتر از دو سوم دستمزد مردان برای کارهای یکسان است.
فمینیسم موج دوم
فمینیسم موج دوم با نظریه پردازی حول ساختار اجتماعی مبهم و نامعلومی تحت عنوان پدرسالاری و یا درام روانی پیرامون شکلگیری جنسیت و تمایل جنسی در مراحل رشد، از تمرکز روی یک مطالبه ملموس، منفرد و سازمان یافتگی منسجم و مبارزاتی حول این مطالبه بازماند.
این ناتوانی البته ناگزیر نبود. از باب نمونه فمینیسم موج دوم میتوانست حول مطالبه مشخصی مانند تعیین مزد برای کار خانگی فعالیت کند. مبارزه حول این مطالبه میتوانست با احتساب مزد کار خانگی روی افزایش حداقل دستمزد طبقه فرودست نیز تاثیر گذاشته و در نتیجه مزد زنان را بالاتر ببرد. کار بیمزد خانگی باعث میشود تا زنان به اشتغال با مزدهایی کمتر راضی شوند زیرا در هر حال، مزد اندک هرچه باشد بهتر از کار بی مزد خانگی به نظر میآید، همچنین تلاش دیگری که فمینیسم موج دوم برای از بین بردن ستم جنسیتی میتوانست مد نظر قرار دهد، سازماندهی برای دفاع از حقوق زنان در کشورهای جهان سوم بود که در این مورد نیز کوتاهی کردند.
جمعبندی
به طور خلاصه میتوان گفت که فمینیسم خصلت جنبشی خود را از دست داده است. اگرچه مطالعاتی برای یافتن منشأ ستم جنسیتی میتواند راهگشا باشد، اما کوتاهی و غفلت از خصایص سازمانی و جنبشی آن را به ورطه پراکندگی گویی آکادمیک و پیله روشنفکری میکشاند و از سویی فمینیسم عامیانه آن را به جنبش مردستیزانه فرو میبرد.
ایجاد خصلت جنبشی به معنای تاکید بر موارد زیر است:
1- سازماندهی حول یک مطالبه ملموس و مشخص و منفرد. ساختار جنسیتی یا پدرسالاری، دشمنانی انتزاعی و ناملموس هستند و برای یک جنبش هیچ چیز بدتر از ابهام در تعریف دشمن نیست، همچنین جنبشی که بین ادبیات سیاسی و ادبیات نظری خود تفکیک قائل نشود محکوم به شکست است.
2- توسعه سازمان دهی بین المللی. موج اول فمینیسم برای رفع تبعیض حقوقی میتوانست به دیگر کشورها نیز سرایت کند و مانند بین الملل اول، یک سازمان بین المللی را تشکیل دهند. اما فمینیسم هرگز در چنین اندازههایی ظاهر نشد.
3- حفظ جنبش فمینیستی به مثابه جنبش مستقل. جنبش فمینیستی نباید به زیر مجموعهای از جنبشهای حقوق مدنی یا دیگر جنبشهای سیاسی تبدیل شود. منظور این نیست که این جنبشها برای فمینیسم حائز اهمیت نیست. اما یک جنبش با مطالبه مجزایش مشخص میشود و بنابراین مطالبات را مجزا و منفک از هم پیش برد. پس تبدیل فمینیسم به بخشی از جنبش حقوق مدنی در دهه شصت یک خطای فاحش بود.
✍ بنیامین جباری
🆔 @Women_SUT
بسیاری از زنان در مسیر مبارزه برای به رسمیت شناختن کار خانگی به عنوان کار واقعی، به این آگاهی رسیدهاند که خود را در هیئت طبقه فرودست ببینند. آنها این ذهنیت را که وظایف همسری و مادری صرفاً از روی عشق انجام میشوند و نباید کار تلقی شوند، به عنوان آگاهی کاذب (ایدئولوژی) و برساختهای اجتماعی میدانند.
فمینیسم و خانواده زیر نظر سرمایهداری
توجه فمینیستهای مارکسیست که تحت تاثیر موج اول هستند همچنان به کار زنان معطوف شده است، از جمله خدمات آنها در این راستا کمک به درک نحوه ارتباط میان نهاد خانواده و سرمایهداری بوده است، این موضوع که چگونه کار خانگی زنان بیارزش قلمداد شده است و کار به حساب نمیآید و از سویی عموماً کسالت بارترین و کم مزدترین کارها به زنان واگذار میشود. (براساس گزارش مرکز آمار ایران، در بهار ۱۴۰۲مردان ۶۸.۳ درصد از نرخ مشارکت اقتصادی را به خود اختصاص دادهاند.) پیش از ظهور سرمایهداری صنعتی خانواده مکان تولید بود، والدین با فرزندان و خویشاوندان همگی با هم کار میکردند تا نسل خویش را تداوم بخشند، کاری که زنان میکردند اعم از پخت و پز، کنسرو کردن، کشت گیاهان، ذخیره سازی و پرورش کودکان به اندازه کار مردان در فعالیت اقتصادی اهمیت داشت، اما با صنعتی شدن و انتقال قلمرو خصوصی خانوار به قلمرو صنعتی در مقایسه با مردان مزدبگیر که مولد به حساب میآمدند زنان غیر مولد تلقی شدند و از چرخه اقتصادی حذف شدند. ارزیابی بسیاری از اندیشمندان فمینیست نشان میدهد که دست کم در جامعه سرمایهداری هنگامی که زنان به قلمرو اقتصادی نیز وارد میشوند بیشتر به کارهای درجه دوم نظیر پرستاری، منشیگری، خیاطی و آشپزی وارد میشوند و از طرفی واقعیت نشان میدهد که دستمزد زنان به طور متوسط کمتر از دو سوم دستمزد مردان برای کارهای یکسان است.
فمینیسم موج دوم
فمینیسم موج دوم با نظریه پردازی حول ساختار اجتماعی مبهم و نامعلومی تحت عنوان پدرسالاری و یا درام روانی پیرامون شکلگیری جنسیت و تمایل جنسی در مراحل رشد، از تمرکز روی یک مطالبه ملموس، منفرد و سازمان یافتگی منسجم و مبارزاتی حول این مطالبه بازماند.
این ناتوانی البته ناگزیر نبود. از باب نمونه فمینیسم موج دوم میتوانست حول مطالبه مشخصی مانند تعیین مزد برای کار خانگی فعالیت کند. مبارزه حول این مطالبه میتوانست با احتساب مزد کار خانگی روی افزایش حداقل دستمزد طبقه فرودست نیز تاثیر گذاشته و در نتیجه مزد زنان را بالاتر ببرد. کار بیمزد خانگی باعث میشود تا زنان به اشتغال با مزدهایی کمتر راضی شوند زیرا در هر حال، مزد اندک هرچه باشد بهتر از کار بی مزد خانگی به نظر میآید، همچنین تلاش دیگری که فمینیسم موج دوم برای از بین بردن ستم جنسیتی میتوانست مد نظر قرار دهد، سازماندهی برای دفاع از حقوق زنان در کشورهای جهان سوم بود که در این مورد نیز کوتاهی کردند.
جمعبندی
به طور خلاصه میتوان گفت که فمینیسم خصلت جنبشی خود را از دست داده است. اگرچه مطالعاتی برای یافتن منشأ ستم جنسیتی میتواند راهگشا باشد، اما کوتاهی و غفلت از خصایص سازمانی و جنبشی آن را به ورطه پراکندگی گویی آکادمیک و پیله روشنفکری میکشاند و از سویی فمینیسم عامیانه آن را به جنبش مردستیزانه فرو میبرد.
ایجاد خصلت جنبشی به معنای تاکید بر موارد زیر است:
1- سازماندهی حول یک مطالبه ملموس و مشخص و منفرد. ساختار جنسیتی یا پدرسالاری، دشمنانی انتزاعی و ناملموس هستند و برای یک جنبش هیچ چیز بدتر از ابهام در تعریف دشمن نیست، همچنین جنبشی که بین ادبیات سیاسی و ادبیات نظری خود تفکیک قائل نشود محکوم به شکست است.
2- توسعه سازمان دهی بین المللی. موج اول فمینیسم برای رفع تبعیض حقوقی میتوانست به دیگر کشورها نیز سرایت کند و مانند بین الملل اول، یک سازمان بین المللی را تشکیل دهند. اما فمینیسم هرگز در چنین اندازههایی ظاهر نشد.
3- حفظ جنبش فمینیستی به مثابه جنبش مستقل. جنبش فمینیستی نباید به زیر مجموعهای از جنبشهای حقوق مدنی یا دیگر جنبشهای سیاسی تبدیل شود. منظور این نیست که این جنبشها برای فمینیسم حائز اهمیت نیست. اما یک جنبش با مطالبه مجزایش مشخص میشود و بنابراین مطالبات را مجزا و منفک از هم پیش برد. پس تبدیل فمینیسم به بخشی از جنبش حقوق مدنی در دهه شصت یک خطای فاحش بود.
✍ بنیامین جباری
🆔 @Women_SUT