📝چرا "تداوم" خشونت علیه زنان خبر از جامعهای تحت استثمار میدهد؟
📃 اگر تاکنون از آمار زنکشیها متاثر نشدهاید، یحتمل اخبار را دنبال نمیکنید. تنها در ۳ ماه ابتدایی ۱۴۰۳ بیش از ۱۵ هزار مورد خشونت خانگی علیه زنان و دست کم ۸۵ زنکشی در پزشکی قانونی ثبت شده است. اغلب مرتکبان خشونتهای فیزیکی و قاتلان از پیش میدانند که قانون اساسی و دستگاه قضایی جمهوریاسلامی هزینهی چنین اقداماتی را ناچیز و در رفتن از زیر همان اندک جزا را نیز ممکن میکند. همچین آمار و ارقامی تنها محدود به ایران نیست. با بازگشتِ طوفانی طالبان، آتشِ همواره جاریِ خشونت علیه زنان افغانستانی زبانه کشید و حتی حق حضور در جامعه نیز از آنان صلب شد. در لیبی نیز حکومت جدید مدتی پیش از قوانینی رونمایی کرد که زن را به کالای جنسی تقلیل داده و آپارتاید جنسیتیای به راه میاندازد. از امروز و دیروز هم که بگذریم مردسالاری کهنالگو و میراث تاریخیِ تمدن بشریت است. در این میان گروهی که اغلب با شیوههای متفاوتی بر عاملیت آن پردهپوشی و از قربانیان آن چشمپوشی میشود، همین مردان اند: مردان قربانیان پنهان زنستیزی و خشونت علیه زناناند.
🔍 پیش از پرداختن به ادعای فوق، لازم است مفهوم دیگری را باز کنیم. پییر بوردیو در ۱۹۹۲ نظریهی «خشونت نمادین» را صورتبندی کرد. خشونتی غیر فیزیکی (نرم) که از تفاوت قدرت بین گروههای اجتماعی منعکس شده و با مشارکت ضمنی قربانیان و اعمالکنندگان آن انجام میشود. خشونت نمادین «تقویت ناخوداگاهانه و طبیعیانگاری وضع موجود» توسط گروهِ قربانی است. خشونت نمادین میتواند در حوزههای مختلف اجتماعی مانند طبقه، قومیت و جنسیت آشکار شود. بوردیو معتقد بود چنین خشونتی تحمیلکنندهی اطاعتهایی است که نه تنها بهمثابه اطاعت درک نمیشوند، بلکه با اتکا بر «انتظارات جمعی» و «باورهای از لحاظ اجتماعی درونیشده» توسط گروههای تحت سلطه، مشروع و لازم تلقی میشوند. با اتکا بر این مفهوم، از اولین خشونتهای نمادینی که کودکان در خانه تجربه میکنند، سلطه و خشونت بر زن و استثمارِ¹ اوست. این الگو بین کودکان با جنسیتهای مختلف، متفاوت درک میشود. در حالیکه روانِ پسربچهها وضع موجود را طبیعت شُمارده و سلطهگری و خشونتورزی را یاد میگیرد، دختربچهها نیز تبعیضهای موجود را طبیعی انگاشته و استثمار شدن را عادی تلقی میکنند. اگر از رنجِ وحشتناک تصویر «مادر تحت خشونت» بر روان کودکان نیز بگذریم، از عادیسازی این تصویر در نگاهشان نمیتوان گذشت. (این عادیسازی به منظور مکانیزمی دفاعی در برابر فروپاشی روانیای است که حاصلِ ناتوانی در محافظت از مادر، تنها مأمن خود، در برابر شکنجه -فیزیکی یا روحی- میباشد.)
🏷 با نهادینهشدن الگوی استثمار، پیشاپیش زنان و سپس اقشار دیگر جامعه ابزار و بهرهکشی از ایشان عادی تلقی میشود. در پی آن تبعیض و نابرابری درونی شده و در مرحله آخر افراد حتی در برابر خشونت عریان و توحش نیز بیتفاوت و منعطف میشوند. اگر از هانا آرنت الهام بگیریم، چنین فرایندی را باید «ابتذال استثمار» دانست. به این ترتیب مردانِ زنکش، هیولاهایی انسانزداییشده و مریخی نیستند. آنها کودکانِ بزرگسالی با مادران آزرده، از طبقات و برچسبهای اجتماعی گوناگون و در همین اطراف اند. در طبقه حاکماند و زورشان میرسد و استثمار میکنند، کارگرند و استثمار میشوند و اعتراض نمیکنند، یا طبقهمتوسطیاند و زنستیزی و مناسبات استثماریشان را شکلاتپیچ کرده و برای تخفیف دادن به آنها با عقل سلیم و علم بهانه میبافند. حائز اهمیت است که این کودکانِ جانی فقط مردان نیستند. (رواج زنستیزی بین زنان مفصل مسئلهایست که ابزار تحلیل آن در این متن نمیگنجد)
📌 به این ترتیب، ریشهکن شدن زنستیزی مستلزمِ آگاهی به باورهای نهادینه و ارادهای جمعی برای بازاندیشی و مبارزه با کهنالگوهای استثماریست.
«تداوم» خشونت علیه زنان و زنکشی که عریان ترین اشکال زنستیزیاند، حاکی از بازتولید باورهای تبعیضآمیز و استثماری و خشونت نمادینی است که تمام اقشار جامعه همراهِ آن و در برابرش آسیبپذیر اند. خشونتی که نوعی سلطه را تحمیل میکند که «حقِ حق داشتن» را نیز از افراد صلب کرده و نظامهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی حاکم را طبیعی انگاشته و بنابراین حتی امکان تصور نظمی دیگر را نیز از بین میبرد. تحکیم این سلطه از خانه شروع میشود و مادامی که خشونت علیه زنان امری روزمره است، با شدتِ هرچه بیشتری بازتولید و تقویت میشود. و بنابراین:
پ.ن:
[1] استثمار: (خیلی سطحی و سرسری) عبارت است از بهره کشی یک طرفه از کسی و از رنج او بهره بردن.
✍سارا صادقی ژاله
🆔 @Women_SUT
🆔 @AnjomanSUT
📃 اگر تاکنون از آمار زنکشیها متاثر نشدهاید، یحتمل اخبار را دنبال نمیکنید. تنها در ۳ ماه ابتدایی ۱۴۰۳ بیش از ۱۵ هزار مورد خشونت خانگی علیه زنان و دست کم ۸۵ زنکشی در پزشکی قانونی ثبت شده است. اغلب مرتکبان خشونتهای فیزیکی و قاتلان از پیش میدانند که قانون اساسی و دستگاه قضایی جمهوریاسلامی هزینهی چنین اقداماتی را ناچیز و در رفتن از زیر همان اندک جزا را نیز ممکن میکند. همچین آمار و ارقامی تنها محدود به ایران نیست. با بازگشتِ طوفانی طالبان، آتشِ همواره جاریِ خشونت علیه زنان افغانستانی زبانه کشید و حتی حق حضور در جامعه نیز از آنان صلب شد. در لیبی نیز حکومت جدید مدتی پیش از قوانینی رونمایی کرد که زن را به کالای جنسی تقلیل داده و آپارتاید جنسیتیای به راه میاندازد. از امروز و دیروز هم که بگذریم مردسالاری کهنالگو و میراث تاریخیِ تمدن بشریت است. در این میان گروهی که اغلب با شیوههای متفاوتی بر عاملیت آن پردهپوشی و از قربانیان آن چشمپوشی میشود، همین مردان اند: مردان قربانیان پنهان زنستیزی و خشونت علیه زناناند.
🔍 پیش از پرداختن به ادعای فوق، لازم است مفهوم دیگری را باز کنیم. پییر بوردیو در ۱۹۹۲ نظریهی «خشونت نمادین» را صورتبندی کرد. خشونتی غیر فیزیکی (نرم) که از تفاوت قدرت بین گروههای اجتماعی منعکس شده و با مشارکت ضمنی قربانیان و اعمالکنندگان آن انجام میشود. خشونت نمادین «تقویت ناخوداگاهانه و طبیعیانگاری وضع موجود» توسط گروهِ قربانی است. خشونت نمادین میتواند در حوزههای مختلف اجتماعی مانند طبقه، قومیت و جنسیت آشکار شود. بوردیو معتقد بود چنین خشونتی تحمیلکنندهی اطاعتهایی است که نه تنها بهمثابه اطاعت درک نمیشوند، بلکه با اتکا بر «انتظارات جمعی» و «باورهای از لحاظ اجتماعی درونیشده» توسط گروههای تحت سلطه، مشروع و لازم تلقی میشوند. با اتکا بر این مفهوم، از اولین خشونتهای نمادینی که کودکان در خانه تجربه میکنند، سلطه و خشونت بر زن و استثمارِ¹ اوست. این الگو بین کودکان با جنسیتهای مختلف، متفاوت درک میشود. در حالیکه روانِ پسربچهها وضع موجود را طبیعت شُمارده و سلطهگری و خشونتورزی را یاد میگیرد، دختربچهها نیز تبعیضهای موجود را طبیعی انگاشته و استثمار شدن را عادی تلقی میکنند. اگر از رنجِ وحشتناک تصویر «مادر تحت خشونت» بر روان کودکان نیز بگذریم، از عادیسازی این تصویر در نگاهشان نمیتوان گذشت. (این عادیسازی به منظور مکانیزمی دفاعی در برابر فروپاشی روانیای است که حاصلِ ناتوانی در محافظت از مادر، تنها مأمن خود، در برابر شکنجه -فیزیکی یا روحی- میباشد.)
🏷 با نهادینهشدن الگوی استثمار، پیشاپیش زنان و سپس اقشار دیگر جامعه ابزار و بهرهکشی از ایشان عادی تلقی میشود. در پی آن تبعیض و نابرابری درونی شده و در مرحله آخر افراد حتی در برابر خشونت عریان و توحش نیز بیتفاوت و منعطف میشوند. اگر از هانا آرنت الهام بگیریم، چنین فرایندی را باید «ابتذال استثمار» دانست. به این ترتیب مردانِ زنکش، هیولاهایی انسانزداییشده و مریخی نیستند. آنها کودکانِ بزرگسالی با مادران آزرده، از طبقات و برچسبهای اجتماعی گوناگون و در همین اطراف اند. در طبقه حاکماند و زورشان میرسد و استثمار میکنند، کارگرند و استثمار میشوند و اعتراض نمیکنند، یا طبقهمتوسطیاند و زنستیزی و مناسبات استثماریشان را شکلاتپیچ کرده و برای تخفیف دادن به آنها با عقل سلیم و علم بهانه میبافند. حائز اهمیت است که این کودکانِ جانی فقط مردان نیستند. (رواج زنستیزی بین زنان مفصل مسئلهایست که ابزار تحلیل آن در این متن نمیگنجد)
📌 به این ترتیب، ریشهکن شدن زنستیزی مستلزمِ آگاهی به باورهای نهادینه و ارادهای جمعی برای بازاندیشی و مبارزه با کهنالگوهای استثماریست.
«تداوم» خشونت علیه زنان و زنکشی که عریان ترین اشکال زنستیزیاند، حاکی از بازتولید باورهای تبعیضآمیز و استثماری و خشونت نمادینی است که تمام اقشار جامعه همراهِ آن و در برابرش آسیبپذیر اند. خشونتی که نوعی سلطه را تحمیل میکند که «حقِ حق داشتن» را نیز از افراد صلب کرده و نظامهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی حاکم را طبیعی انگاشته و بنابراین حتی امکان تصور نظمی دیگر را نیز از بین میبرد. تحکیم این سلطه از خانه شروع میشود و مادامی که خشونت علیه زنان امری روزمره است، با شدتِ هرچه بیشتری بازتولید و تقویت میشود. و بنابراین:
«آزادی زنان معیار سنجش آزادی جامعه است!» –مارکس
پ.ن:
[1] استثمار: (خیلی سطحی و سرسری) عبارت است از بهره کشی یک طرفه از کسی و از رنج او بهره بردن.
✍سارا صادقی ژاله
🆔 @Women_SUT
🆔 @AnjomanSUT