🎬 Vagabond (1985)
◾️اثر درام و تکاندهندهی آنیس واردا، از برجستهترین کارگردانان زن تاریخ، آغاز تأثیرگذاری دارد. جسد بی رنگ و رو و منجمد زنی جوان و بی خانمان که توسط یک کارگر مزرعه در چالهای یافت میشود. منظرهای از زمستان سوزناک فرانسه که انگار مانند بدن زن جوان یخ زده و پیش نمیرود. فیلم «خانه به دوش» یا - به زبان فرانسوی - «بدون پناه، بدون قانون» داستان مونا، زن جوانی است که با چادر پشتش سفری بدون مقصد را پیش گرفته بود. نقش این زن را ساندرین بونیر به زیبایی ایفا میکند و توجه شمار قابل توجهی از اهالی سینما را به خود جلب میکند. واردا با فلشبکهای متوالی سعی در واکاوی زندگی مونا دارد، اما داستانی از مونا جز لحظهی مرگش موجود نیست و او مجبور به استفاده از تخیل خود میشود. تخیلی که به خوبی توانایی القای این را دارد که بیش از بیننده دربارهی کاراکترهای داستان اطلاع دارد. مونا پیش از وضعیت کنونیاش یک منشی بوده؛ او در موقعیتی این حرفه را دنبال میکرده که فرق آن چنانی با بردگی نداشته. او از یک خانوادهی متوسط میآید و در نهایت با آذوقهی اندکش و یک چادر وارد مسیر میشود. مسیری که در آن برای غذا و جای خواب التماس میکند، برای مقدار کمی پول دست به کارهای دردآوری میزند و در همین راستا مورد سوء استفادهی افراد متعددی قرار میگیرد. مونا سیگارهایش را خودش میپیچد و بعضاً آنها را به خوراک ارجحیت میدهد. او رفته رفته با هر قدمی که در مسیر بر میدارد، بخشی از انسانیت و حس تعامل خود با دیگران را در راه جای میگذارد. انفعال او روز به روز بارزتر میشود تا زمانی که به موجودی پرخاشگر، ژولیده و پوشیده از گل و لای تبدیل میشود که دیگر نه تنها با ولگردها، بلکه با هیچ انسانی وجه تشابه ندارد. مونا زنی تنهاست. حتی پس از ساخت این فیلم هیچکس اعلام برخورد با او و یا حتی دیدن او را نکرد. مونا در نهایت با نگاهی به خود متوجه این موضوع میشود. که درون این پوستهی سخت و نفوذناپذیری که از خود ساخته، زنی بی دفاع و طردشده قرار دارد.
✍️ شایان بقایینژاد
#معرفی_فیلم
🆔 @Women_SUT
◾️اثر درام و تکاندهندهی آنیس واردا، از برجستهترین کارگردانان زن تاریخ، آغاز تأثیرگذاری دارد. جسد بی رنگ و رو و منجمد زنی جوان و بی خانمان که توسط یک کارگر مزرعه در چالهای یافت میشود. منظرهای از زمستان سوزناک فرانسه که انگار مانند بدن زن جوان یخ زده و پیش نمیرود. فیلم «خانه به دوش» یا - به زبان فرانسوی - «بدون پناه، بدون قانون» داستان مونا، زن جوانی است که با چادر پشتش سفری بدون مقصد را پیش گرفته بود. نقش این زن را ساندرین بونیر به زیبایی ایفا میکند و توجه شمار قابل توجهی از اهالی سینما را به خود جلب میکند. واردا با فلشبکهای متوالی سعی در واکاوی زندگی مونا دارد، اما داستانی از مونا جز لحظهی مرگش موجود نیست و او مجبور به استفاده از تخیل خود میشود. تخیلی که به خوبی توانایی القای این را دارد که بیش از بیننده دربارهی کاراکترهای داستان اطلاع دارد. مونا پیش از وضعیت کنونیاش یک منشی بوده؛ او در موقعیتی این حرفه را دنبال میکرده که فرق آن چنانی با بردگی نداشته. او از یک خانوادهی متوسط میآید و در نهایت با آذوقهی اندکش و یک چادر وارد مسیر میشود. مسیری که در آن برای غذا و جای خواب التماس میکند، برای مقدار کمی پول دست به کارهای دردآوری میزند و در همین راستا مورد سوء استفادهی افراد متعددی قرار میگیرد. مونا سیگارهایش را خودش میپیچد و بعضاً آنها را به خوراک ارجحیت میدهد. او رفته رفته با هر قدمی که در مسیر بر میدارد، بخشی از انسانیت و حس تعامل خود با دیگران را در راه جای میگذارد. انفعال او روز به روز بارزتر میشود تا زمانی که به موجودی پرخاشگر، ژولیده و پوشیده از گل و لای تبدیل میشود که دیگر نه تنها با ولگردها، بلکه با هیچ انسانی وجه تشابه ندارد. مونا زنی تنهاست. حتی پس از ساخت این فیلم هیچکس اعلام برخورد با او و یا حتی دیدن او را نکرد. مونا در نهایت با نگاهی به خود متوجه این موضوع میشود. که درون این پوستهی سخت و نفوذناپذیری که از خود ساخته، زنی بی دفاع و طردشده قرار دارد.
✍️ شایان بقایینژاد
#معرفی_فیلم
🆔 @Women_SUT