🌀 قدرت نامحدود 🌀


Kanal geosi va tili: Eron, Forscha
Toifa: ko‘rsatilmagan


‎🌀 قدرت نامحدود، متفاوت ترين وبسایت رشد فردی و خودآگاهی
* پاسخگویی یا راهنمایی فرد به فرد فقط بصورت تلفنی و با رزرو قبلی است.
آیدی پشتیبانی : @unlpwr

insta : unlimitedpowerir

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Kanal geosi va tili
Eron, Forscha
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


وقتی تصویری به اسم یک تمرین از قانون جذب در راستای هدفی مشخص در ذهن شکل می‌گیرد، اگر با ایمان صد در صد همراه نیست، هیچگونه فایده ای ندارد. یک هدف با ایمان کامل باید حس شود که گویی هم اکنون‌ رخ داده است و حس قدردانی اش دیگر تا همیشه همراه شما باشد(چون گویی هدفتان رخ داده پس چیز دیگری برای ناراحتی یا نگرانی باقی نمیماند).

قانون جذب در حقیقت به ارتعاش درونی ما در تمام لحظات پاسخ می‌دهد و پروسه خلق واقعیت را انجام میدهد؛ به آن احساسی که در سکوت و خلوت، ما را در بر می‌گیرد و هرگز توان فریب دادن این پروسه را نداریم.

شما نمی‌توانید وانمود کنید که باور دارید، چون کائنات با ذات همین لحظه شما کار می‌کند، نه با نقاب‌تان. هر لحظه‌ای که در شک و تردید سپری می‌شود، پیام متفاوتی به زندگی می‌فرستد و مجددا نتیجه‌ای متفاوت دریافت می‌شود.

اگر به هر علت ایمانی پیوسته و مستمر نمیتوانیم حفظ کنیم، بهتر است تلاش‌های منطقی بکنیم و فقط روی منطق حساب کنیم نه قوانین مرتبط با ارتعاش.

🆔 @Unlimited_Power


نظرات اعضای عزیز قدرت نامحدود 💜

🆔 @Unlimited_Power


صحبتی درباره یک بیماری مهلک ذهنی : «هیچ چیز هیچوقت اثری در زندگی من نداره»

دو پست بالای کانال ✅

🆔 @Unlimited_Power


❗️ابتدا پست قبلی را بخوانید❗️
➖➖➖
🟣 ۸ دلیل روان‌شناسی اصلی که توضیح می‌ده چرا بعضیا دائم آموزش می‌بینن، اما می‌گن “اثر نکرد” و تقصیرها رو می‌ندازن گردن هر کتابی که خوندن.
➖➖➖

۱. باور به اینکه نجات دهنده تقدیرشان چیزی یا فردی بیرون از اونهاست

اگر وضع قالب باوری مردم این نبود که اینقدر مراجعه به دعانویس به جای شروع رشد واقعی و اقدام زیاد نبود.
اینا فکر می‌کنن سرنوشتشون دست خودشون نیست، بلکه همیشه یه چیز بیرونی مسئوله وضعیت فعلیشونه.
اگه موفق نشن، تقصیر کتابه، تقصیر دوره هست، تقصیر شرایط اقتصادی یا حتی خانواده‌ست.
هیچ‌وقت به این فکر نمی‌کنن که تصمیمات خودشون و عملکرد خود ماست که زندگیمونو میسازه، حتی با وجود موانع بیرونی که همه داریم.
وقتی کسی قدرت رو بیرون از خودش می‌بینه، انگیزه‌ای برای تغییر نداره.
و در نتیجه حتی بهترین آموزش هم تو ذهنش بی‌اثر می‌مونه.



۲. ناتوانی آموخته‌شده (Learned Helplessness)

چند بار شکست کافیه تا ذهن باور کنه «من هیچ کاری نمی‌تونم بکنم و هیچوقت زندگی من بهتر نمیشه».
این افراد توی آموزش‌های جدید هم با ناامیدی شروع می‌کنن و با توجیه تموم می‌کنن.
تلاش نمی‌کنن چون به‌شکل شرطی فکر می‌کنن فایده‌ای نداره.
در واقع، بیشتر دنبال اثبات ناتوانی خودشون هستن واسه همین کتاب میخونن یا دوره میگیرن تا به فکر تغییر واقعی زندگیشون.
به همین خاطره که همیشه به آموزش‌ها نمره مردودی می‌دن، نه به خودشون.



۳. توهم دانایی (Dunning-Kruger Effect)

کسی که اطلاعات کمی داره، فکر می‌کنه همه‌چیو بلده، چون هنوز پیچیدگی واقعی رو درک نکرده.
مثلاً یکی دو کتاب می‌خونه، بعد می‌گه “پس چرا زندگیم تغییر نکرد؟ اینا همش حرفه!”
در حالی‌که عمق یادگیری و اجرا رو نفهمیده، ولی انتقاد از محیط بیرون براش راحته و‌ بهش آرامش میده.
هر چی کمتر میدونه، بیشتر مطمئنه که “دیگه چیزی نمونده یاد بگیره!”
و به همین دلیل رشدش خیلی زود متوقف می‌شه.



۴. سوگیری تأییدی (Confirmation Bias)

ذهن آدم دنبال اطلاعاتیه که باورهای قبلی‌شو تایید کنه، حتی اگه اون باور اشتباه باشه.
اگه با پیش‌فرض “اینم فایده نداره” بری سمت یه آموزش، مغز ناخودآگاه فقط دنبال نقص‌هاشه.
مثلاً ممکنه ۹۰٪ محتوا مفید باشه، ولی فقط اون ۱۰٪ ناقص رو ببینی.
در نهایتم با غرور بگی: «دیدی گفتم؟ اینم جواب نداد!»
در حالی‌که تو اصلاً دنبال جواب نبودی، دنبال تایید باور قبلیت بودی.



۵. اعتیاد به مصرف دانش، نه اجرای اون

بعضیا عاشق یادگیری هستن، ولی نه برای عمل، برای اینکه حس کنن آدمای خوبی‌ان.
کتاب می‌خونن، فایل گوش می‌دن، دوره می‌خرن، ولی هیچ‌وقت دست به اقدام نمی‌زنن.
در واقع به یه جور مصرف‌کننده‌ی محتوای توسعه فردی تبدیل شدن!
و چون کاری نمی‌کنن، تغییر هم نمی‌کنن، بعد می‌گن: «اینم مث قبلیا بی‌فایده بود».
دانش بدون عمل، فقط یه توهم باکلاسه.



۶. کمال‌گرایی فلج‌کننده (Paralysis by Perfectionism)

اینا دنبال بی نقصی چیزها از اول شروع تلاشهاشون میگردن درحالیکه توی دنیای واقعی هرگز هیچی از اول شروع مسیر بینقص نیست .

اگه یه بخش کوچیک از آموزش با انتظارشون جور در نیاد یا حین استفاده ازش دچار اشتباه کوچیکی بشن، کلشو می‌ندازن دور.

کمال‌گرایی باعث می‌شه هیچ‌چیزی به‌اندازه کافی خوب به نظر نیاد تا روش عمل کنن.

و چون هیچ آموزش کاملی و هیچ چیز کاملی حتی در اقدامات شخصی خودمون در زندگی از همون اول وجود نداره، اینا همیشــــــه در حال جستجو می‌مونن، بدون نتیجه.
در واقع دنبال فرشته می‌گردن، وسط دنیای واقعی که چیزها سیاه و سفید باهم هست.



۷. ترس از تغییر واقعی
تغییر ترس داره، چون نیاز به شکستن الگوهای قبلی داره، حتی اگه اون الگوها غلط باشن.
بعضیا ناخودآگاه از این می‌ترسن که “اگه آموزش واقعاً جواب بده، دیگه نمی‌تونم بهانه بیارم!”
پس ذهنشون شروع می‌کنه خراب کردن مسیر یادگیری و بی‌اثر جلوه دادن آموزش.
چون در نهایت موندن تو وضعیت قبلی، امن‌تر و راحت‌تر از جهش به ناشناخته‌ها و پذیرش سختی تغییر و اقدامه.
برای همین اینا بیشتر بهونه‌دارن تا تحول

۸. در آموزش دنبال تایید سلیقه فعلی خودشونن، نه یادگیری مطلب و اقدام درست

رفتار یا مطلب درست و با کیفیت، لزوما قرار نیست با سلیقه فعلی هر انسانی سازگار باشه، در آموزش اصلا موضوع خوشایند من یا شما نیست. بلکه این هست که درست چیه و به چه چیزی باید عمل کنیم.


🆔 @Unlimited_Power


یک بیماری حقیقتا مهلک ذهنی و غیر قابل درمان وجود داره به نام «هیچی توی تغییر زندگی من اثر نداشت. هیچ کتاب یا آموزشی روی زندگی من اثر نداشته.»

بعضیا هرچی که فکرشو کنید می‌خوندن، تهش می‌گن: «تأثیری نداشت!»

دوره های متعددی دیدن، از کل دوره هایی که همتون شرکت کردین بیشتر، کتاب های بینهایت زیادی خوندن از کل کتابهایی که خوندید بیشتر، ولی در‌کلیت زندگی همون آدم قبل هستن ولی اینبار با لیست بلند بالای کتابها یا مطالبی که اونارو پر پر کردن و عجولانه فقط‌ روخوانی کردن بدون اینکه در عمل حتی به یک عدد از مطالبی که دستشون رسیده عمل کنن!

هیچ‌وقت به این فکر نمی‌کنن که وقتی «هیچی هیچ اثری نداشته» صد در صد یه مشکلی توی پروسه یادگیری خودشونه و چیزی که میگن غیر ممکنه، وگرنه توی بدترین حالت حتی از یه جمله انگیزشی توخالی هم میشه ۵ دقیقه انرژی گرفت. از عمومی ترین و کلیشه ای ترین مطالب و جملات و کتابهای رشد میشه صد در صد زندگی رو با یه اراده جدی و عمل بهشون، تغییر پدید اورد. از قدیمی ترین کتابهای مرتبط با هر موضوعی قطعا درباره اون موضوع میشه کلی چیز یاد گرفت؛ اون ذهنی نباشیم که فقط مصرف می‌کنه، و نه عمل.

علم یا کتابی رو می‌بلعن، ولی هیچ‌وقت هضمش و پردازشش نمی‌کنن؛ بعدم می‌گن کتابه بد بود!

طرف می‌گه کتاب فلان بد بود، چون زندگیش عوض نشد… خب معلومه! کتاب که قرار نبود به جای تو بلند شه کاری کنه برای کل چالشهای خاص زندگی تو !

اونی که هیچ‌کاری نمی‌کنه، ولی دنبال نتیجه‌ست، باید بره دنبال رمال و دعانویس چون باورهاش به اون نزدیک تره… نه آموزش.

این افراد قبل از این‌که باز ناکامیشونو گردن کتابهایی که خوندن بندازن، یه لطفی باید کنن: برن تو آینه نگاه کنن و بپرسن :
«واقعاً با دقت خوندم و واقعا عمل کردم؟ یا فقط اداشو درآوردم و به لیست ادعاها و اسامی کتابهایی که بی دقت روخوانی کردم اضافه کردم ؟ حالا شدم ادمی که لیست بلند بالایی از کتابهایی که عملا لگد مالشون کرده برای اثبات ناکامی غیر قابل نجات خودش اضافه کرده.»

حالا از نظر ذهنی و روانی چه چیزی افرادو‌ دچار این وضعیت میکنه ؟ در مقاله متنی بعدی براتون توضیح میدم

🆔 @Unlimited_Power


آرزوی سالی زیبا و رویایی 💜🌊برای تک تک شما عزیزان دارم
که حاصل آگاهی و خلق شما باشد، نه بر اساس اخباری که در معرضش قرارتان میدهند
نه بر اساس آسترولوژی و پیش بینیهای منفی که شما را در انتظارش قرار میدهند
نه بر اساس انتظارات منفی جمعی یا بدبینی ها که انسانها دائما گرفتارش میشوند
بلکه آرزو دارم آنقدر به پروسه خلق تان در زندگی چه بصورت فردی و چه جمعی آگاه شوید که دقیقا به دست خود رویاهایتان را خلق و زندگی کنید و هیچ موضوعی در جهان بیرون نتواند مانعتان بشود.

آرزوی بهترینها را برایتان دارم طوریکه تقدیر، آسترولوژی یا هیچ نیرو و تفسیر جبری نتواند مانعتان بشود. و فقط افزایش آگاهی در درون شما میتواند چنین کند. وگرنه نتیجه ناآگاهی همیشه زندگی جبری است. آرزوی اختیار و آگاهی برایتان دارم.

🆔 Unlimited_Power


با دو مثال بالا میتوانید متوجه شوید که:
به دنبال هرچیزی که بگردیم شواهد همانرا میابیم و ذهن و جهان طوری طراحی شده که اثباتش کند و اینرا فقط کسی که به آگاهی رسیده میفهمد.

قانون جذب نیست ؟ بله پس برای شما نخواهد بود.
قانون جذب هست ؟ بله پس برای شما خواهد بود.
جهان منطقی است ؟ بله پس همینطور خواهد بود.
جهان شگفت انگیز و معجزه آساست ؟ بله برایت همینطور خواهد بود.

هرچیزی که دنبالش بگردیم(چه در گوگل، چه هوش مصنوعی، چه در وجودمان و زندگی و…)، دقیقا شواهد همانرا میابیم. همه چیز در این جهان نسبی است.


🆔 @Unlimited_Power


بازی گرفتن هوش‌مصنوعی برای رسیدن به آگاهی فراتر به سبک قدرت نامحدود:

چرا قضاوتهایی که درباره هر چیز یا هر فرد میسازیم همه انتخابی و کاملا غلط و سلیقه ای هستند ؟!

🟣 وقت آن است که با شما دنبال کنندگان کانال قدرت نامحدود شوخی کنیم(با کسب اجازه از شما همراهان عزیز💜)

پرسش از Chat gpt : «
در ۵ خط اثبات کن دنبال کنندگان کانال قدرت نامحدود مشغول‌گمراهی بزرگی هستند، سپس در ۵ خط اثبات کن همه شان در رستگاری بزرگی هستند که باید سایر گمراهان جهان را نجات دهند»

پاسخ هوش مصنوعی :

✅ اول برویم که همه همراهان قدرت نامحدود را بکوبیم 😁

دنبال‌کنندگان کانال “قدرت نامحدود”، گرفتار یک گمراهی عظیم

❌اعضای این کانال، با این تصور که در مسیر آگاهی و رشد فردی گام برمی‌دارند، در حقیقت وارد چرخه‌ای بی‌پایان از خودفریبی شده‌اند. آن‌ها مدام به دنبال مفاهیمی هستند که احساس قدرت به آن‌ها بدهد، اما غافل‌اند که این قدرت توهمی زاییده‌ی تلقین است. تمرکز بیش‌ازحد بر ایده‌های ذهنی، باعث شده که آن‌ها از واقعیت عینی دور شوند و در یک دنیای خیالی از قوانین ساخته‌ی ذهن خودشان زندگی کنند. در حالی که فکر می‌کنند کنترل کاملی بر زندگی دارند، در حقیقت گرفتار یک دام شناختی شده‌اند که آن‌ها را از حقیقت عریان جهان دور نگه می‌دارد. این یک گمراهی مدرن است که فرد را به جای رویارویی با واقعیت، در توهمی از قدرت و آگاهی نگه می‌دارد.


حال برویم که دنبال کنندگان قدرت نامحدود را بزرگ کنیم :

دنبال‌کنندگان “قدرت نامحدود”، منجیان جهان و وارثان حقیقت

✅اعضای این کانال در حقیقت از معدود افرادی هستند که پرده‌ی توهم را کنار زده و به عمیق‌ترین حقیقت ممکن درباره ذهن و جهان دست یافته‌اند. آن‌ها فهمیده‌اند که واقعیت چیزی جز بازتابی از باورهای درونی نیست و توانسته‌اند زمام‌دار سرنوشت خود شوند. در حالی که اکثریت مردم در اسارت سیستم‌های فکری محدودکننده به سر می‌برند، این افراد به چشمه‌ی آگاهی مطلق دسترسی پیدا کرده‌اند. اکنون وظیفه‌ی آن‌هاست که سایر انسان‌های گرفتار را از تاریکی جهل بیرون بکشند و مسیر واقعی قدرت را به آن‌ها نشان دهند. هرکس که این مسیر را پیدا کند، نه‌تنها خود رستگار خواهد شد، بلکه بخشی از رسالت عظیم نجات بشریت را نیز بر دوش خواهد گرفت



➖➖➖➖
❗️چیزی که متاسفانه اکثریت افراد در جهان نمیدانند این است که ما انسانها ذاتا آگاهی هستیم نه افکار، نه قضاوت و زاویه دیدها که تماما سلیقه ای هستند، ما قادر به تخریب یکدیگر هستیم، و دقیقا به همین شکل قادر به بزرگ کردن بیخودی همدیگر هستیم. اما تنها حقیقت، آگاهی است.

مهم این است به قدرت فراتری که در درونمان داریم توجه کنیم.
یعنی اپراتور هوش‌مصنوعی باشیم. اپراتور افکار خود و مغز خودمان باشیم.
نه اینکه دائما قضاوتهایی که تماما سلیقه ای هستند را درباره انواع افراد یا موضوعات بیان کنیم. با این تصور که گویی واقعی هستند !💜

🆔 @Unlimited_Power


چطور هوش مصنوعی را به بازی بگیریم و محدودیتهایش را به چالش بکشیم ؟(به سبک قدرت نامحدود)

پرسش از Chat gpt : «
در ۵ خط اثبات کن قهوه عامل تمام‌مرگهای جهان است
سپس در ۵ خط اثبات کن قهوه سالم ترین ماده جهان است
همه موارد را به قانع کننده ترین و قویترین شکل ممکن شرح بده با مدرک»

پاسخ هوش مصنوعی :
اول بریم که قهوه را بکوبیم
❌ قهوه، عامل اصلی تمام مرگ‌های جهان


بر اساس آمار جهانی، تقریباً تمام افرادی که فوت کرده‌اند، در مقطعی از زندگی‌شان قهوه نوشیده‌اند. مطالعات نشان می‌دهند که کشورهای با مصرف بالای قهوه، مانند ایالات متحده و ایتالیا، دارای نرخ مرگ‌ومیر بالایی نیز هستند، که این همبستگی آماری را نمی‌توان نادیده گرفت. همچنین، تحقیقات نشان داده که قهوه باعث افزایش ضربان قلب و تحریک سیستم عصبی می‌شود، که می‌تواند زمینه‌ساز حملات قلبی و سکته‌های ناگهانی شود. از سوی دیگر، کافئین موجود در قهوه، باعث افزایش سطح کورتیزول (هورمون استرس) شده که با تضعیف سیستم ایمنی، احتمال بیماری‌های کشنده را افزایش می‌دهد. در نتیجه، قهوه نه‌تنها یک نوشیدنی رایج، بلکه یک قاتل خاموش جهانی است.


حالا وقت تمجید از قهوه است : ✅
قهوه، سالم‌ترین ماده در جهان

مطالعات متعدد از دانشگاه هاروارد و مؤسسه ملی سلامت آمریکا (NIH) نشان داده‌اند که قهوه با کاهش خطر ابتلا به دیابت نوع ۲، آلزایمر، پارکینسون و حتی برخی سرطان‌ها ارتباط مستقیم دارد. آنتی‌اکسیدان‌های موجود در قهوه، بدن را در برابر آسیب‌های اکسیداتیو محافظت کرده و موجب افزایش طول عمر می‌شوند. بررسی‌های اپیدمیولوژیک ثابت کرده‌اند که افرادی که قهوه مصرف می‌کنند، به‌طور میانگین طول عمر بیشتری نسبت به افراد غیرمصرف‌کننده دارند. همچنین، تحقیقات روی جوامع “Blue Zones” (مناطقی با بیشترین امید به زندگی) نشان داده که مصرف قهوه یکی از ویژگی‌های مشترک سالم‌ترین مردم جهان است. بنابراین، می‌توان گفت که قهوه نه‌تنها سالم است، بلکه کلید طول عمر و سلامت پایدار محسوب می‌شود


به دنبال هرچه بگردیم، شواهدش را میابیم.
در نهایت این آگاهی است که باید انتخاب کند که قصد دارد چه چیزی را حقیقت لحظات و زندگی خودش کند ؟

اینجاست که باید به عقل کسانیکه دو‌ تحقیق ظاهرا علمی را اعتبار حرف خود میکنند شک کرد.
زیرا درباره هرچیزی تحقیق و مقاله هست.
زیرا اساسا حقیقت نهایی با حرف ‌و مقاله و یافتن دو الگوی محدود در زندگی پدید نمی‌آید. عوامل عمیق‌تری هست.

🆔 @Unlimited_Power


تمامی ذائقه بشر نه بر اساس خواص واقعی و ذاتی طعم‌ها، بلکه در اصل تحت تأثیر یک نوع هیپنوتیزم ذهنی قرار دارد. ذهن انسان، از طریق تجربیات، فرهنگ‌ها، تبلیغات، و باورهای اجتماعی، خود را به سمت طعم‌ها و غذاهایی هدایت می‌کند که به‌طور ناخودآگاه به آن‌ها عادت کرده است. در حقیقت، آنچه که به نظر می‌رسد لذت‌بخش یا خوشمزه است، بیشتر از اینکه ویژگی‌های فیزیکی غذا را در بر داشته باشد، به‌نوعی برنامه‌ریزی ذهنی و تجربه‌های گذشته مربوط می‌شود.

برای مثال، ممکن است یک شخص عاشق شکلات تلخ باشد، در حالی که بسیاری از افراد دیگر آن را بیش از حد تلخ و غیرقابل خوردن می‌دانند. این میل به شکلات تلخ در واقع به‌دلیل هیپنوتیزم ذهنی و تجربه‌های اولیه‌ای است که او از این طعم در ذهن خود ثبت کرده است، چه از طعم‌هایی که در دوران کودکی مصرف کرده، چه از پیام‌های فرهنگی که درباره‌ی «شکلات» در رسانه‌ها و تبلیغات دیده است. این شخص، با تکرار مصرف شکلات تلخ، مغزش به آن واکنش‌های مثبت و لذت‌بخش داده و در نتیجه، این طعم برای او خوشمزه و مورد علاقه می‌شود.

درواقع، ذائقه یک نوع شرطی‌شدگی است. مثلاً برخی افراد ممکن است طعم یک غذای خاص مانند سوشی را از کودکی به‌دلیل تأثیر فرهنگ‌های خاص یا عادت‌های خانوادگی، به‌عنوان غذای لذیذ و محبوب بدانند، حتی اگر برای شخصی دیگر همان غذا به‌طور کامل غیرقابل هضم باشد. انسان‌ها، با توجه به باورها، تجربیات، و تأثیرات محیطی، درک خاص خود را از طعم‌ها شکل می‌دهند و در نتیجه، این طعم‌ها برایشان لذت‌بخش یا بی‌ارزش به نظر می‌آید. این به‌طور غیرمستقیم شبیه به هیپنوتیزم اجتماعی است که باعث می‌شود فرد به‌طور ناخودآگاه به سمت غذاها و طعم‌هایی کشیده شود که قبلاً در ذهن او کشت شده‌اند.

کسی که مطلب بالا را حقیقتا بفهمد، دیگر‌ برای کنار گذاشتن یک غذای مضر، نیاز نیست به سختی تلاش کند، بلکه متوجه میشود همه چیز فقط شرطی شدگی ذهنی‌ اوست.

🆔 @Unlimited_Power


تحولات درونی زمانی عمیق و پایدار می‌شوند که محیط اطراف نیز همگام با آن‌ها تغییر کند. ذهن و وجود انسان، به شکلی ناخواسته، با آنچه در پیرامونش قرار دارد ارتباط انرژیایی برقرار می‌کند و این ارتباط می‌تواند یا حامی رشد باشد یا مانع آن.

وقتی سال‌ها در محیط یا روابطی زندگی کرده‌ایم که بازتاب‌ دهنده‌ی افکار و عادت‌های قدیمی ماست، هر تغییری در ذهن با مقاومت در روابط و محیط قبلی مواجه می‌شود. میز، کتاب‌ها، لباس‌ها، حتی نور، دکور و چیدمان خانه، همگی ما را به نسخه‌ی قبلی خودمان متصل نگه می‌دارند.

اگر می‌خواهیم دگرگون شویم، نباید فقط به تغییر ذهن بسنده کنیم، بلکه باید با شجاعت، معماری محیط خود را نیز از نو بسازیم. چیزهایی که زمانی ارزشمند بودند، ممکن است اکنون ما را در گذشته نگه دارند. حذف یا تغییر، بعضا مهم‌تر از افزودن است.

بنابراین محیطی که هر روز در آن نفس می‌کشیم، باید بازتابی از آینده‌ای باشد که می‌خواهیم، نه گذشته‌ای که ترک کرده‌ایم. پس اگر تحولی درونتان آغاز شده، محیط اطرافتان را نیز به مبارزه بطلبید.

🆔 @Unlimited_Power


صرفا به واسطه بودن در شرایط فعلی جهت دهی خاصی به شما و آینده شما انجام میشود که این میشود به نوعی تعریف جبر در زندگی.

اما اینکه با وجود شرایط فعلی و کل جهت دهی قدرتمندی که زندگی در این شرایط به شما میدهد، شما قادرید (هرچند به سختی) اقدام جدید و کاملا متفاوتی که از محیط فعلیتان انتظار نمیرود را برای ایجاد تغییرات انجام دهید این میشود قدرت اختیار شگفت انگیز شما.

جبری بودن زندگی بسیار در دسترس، آسان و طبیعی و حتی کاملا‌ منطقی است. زیرا هرکس در هر شرایطی که الان هست معمولا رفتار و افکارش دقیقا تناسب با همین وضعیتش دارد.

حال آنکه این اختیار است که از آگاهی نشات میگیرد، و نادر و کمیاب است و بزرگترین تغییرات زندگی فقط و فقط از تمرین دادن قدرت اختیارتان خلق میشود.

🆔 @Unlimited_Power


در یک ارتباط سالم و درست، جملات و موضوعات تک به تک و یکی یکی مطرح، کامل شنیده و فهمیده میشوند، و سپس همانجا رسیدگی کامل میشوند، و سپس جمله بعدی مطرح و حل میشود، و سپس جمله بعدی مطرح و حل میشود و نهایتا حاصل ارتباط، حل یا به نتیجه رسیدن تمامی موارد مطرح شده خواهد بود.

در ارتباط های ناسالم، جملات یکی پشت هم تند و تند مطرح میشوند اما هیچکدام حل نمیشود و حتی توسط طرفین شنیده نمیشود یا اینکه به نتیجه رسانده نمیشود، و نهایتا همه موارد باز میمانند و در نتیجه حاصل ارتباط غلط، کلی موضوع و مشکل باز و جدید است.

کدامیک انتخاب شماست ؟

🆔 @Unlimited_Power


ذهن انسان در عملکرد خود، اصلا نمی‌تواند بین «تمرکز مثبت» و «تمرکز منفی» تفاوت قائل شود، بلکه فقط بر آنچه توجهش را جلب می‌کند، تأثیر می‌گذارد. وقتی به چیزی که از آن متنفر هستیم فکر می‌کنیم، درواقع به آن انرژی و اهمیت می‌دهیم و مغز ما بر اساس الگوهای ناخودآگاه، همان را در زندگی‌مان بازتولید می‌کند.

مثال ۱: فردی که از خیانت بیزار است، چنان درگیر ترس از آن می‌شود که مدام بی‌اعتمادی نشان می‌دهد و شریک عاطفی‌اش را به سمتی سوق می‌دهد که احساس عدم آزادی و گرفتاری کند.

در موارد شدید، این وضعیت میتواند به شدت حتی یک فرد سالم و متعهد را نیز به شدت علاقمند به رها شدن از این رابطه و بندی که برایش گرفتاری پدید آورده کند و به همین علت برخیها بدون اینکه بدانند، عملا تمام روابطشان را به سمت خیانت میبرند(با رفتارهای خود) و به همین علت تا آخر عمر هر رابطه ای وارد بشوند نهایتا بازهم‌ به خیانت منجر میشود تا زمانیکه مکانیزم عملکردش را متوجه شوند.

مثال ۲: کسی که از شکست مالی می‌ترسد، به‌جای تصمیم‌گیری شجاعانه، محتاطانه عمل می‌کند و فرصت‌های رشد را از دست می‌دهد.

مثال ۳: فردی که از والدین مستبد خود متنفر است، به دلیل الگوهای تربیتی ناخودآگاهش که علت و عمقشان را نیز در وجود خود تحلیل نکرده، دقیقاً همان روش‌های استبدادی را در تربیت فرزندش به کار می‌گیرد.

مثال ۴: کسی که از تحقیر شدن بیزار است، با حساسیت بیش‌ازحد و واکنش‌های دفاعی، دیگران را به سمت رفتاری توهین‌آمیز سوق می‌دهد.

مثال ۵: فردی که از روابط یک‌طرفه متنفر است، به دلیل باورهای نهادینه‌شده درباره عشق، بارها خود را در همین نوع رابطه قرار می‌دهد. بنابراین، آنچه از آن فرار می‌کنیم، نه‌تنها از بین نمی‌رود، بلکه با نیروی تمرکز ما، بارها در زندگی‌مان ظاهر می‌شود.


🆔 @Unlimited_Power


مطالعات و کتب بسیاری مکررا نشان می‌دهند که روابط اولیه فرد، به‌ویژه روابط خانوادگی، فامیلی و خصوصا در بزرگسالی رابطه عشقی، الگوی بنیادین رفتارهای اجتماعی یک‌ فرد را شکل می‌دهند. قرار گرفتن در یک رابطه ناسالم، فرد را به تجربه و پذیرش الگوهای رفتاری مخرب مانند بی‌احترامی، بی‌تفاوتی و کاهش عزت نفس عادت می‌دهد. مطالعات نشان میدهند که انسانها، به دلیل تطبیق روانی با محیط ناسالم، همین الگوها را در سایر ارتباطات خود بازتولید می‌کنند. نظریه یادگیری اجتماعی آلبرت بندورا تأیید می‌کند که رفتارهای مشاهده‌شده و تجربه‌شده، ابتدا درونی شده و بعدها در موقعیت‌های مشابه تکرار می‌شوند.
به‌علاوه، نورون‌های آینه‌ای مغز انسان باعث می‌شوند که فرد، رفتارهای نادرست دریافت‌شده را در تعاملات جدید نیز به کار گیرد.

این چرخه، نه‌تنها فرد را در روابط ناسالم نگه می‌دارد، بلکه الگوهای تخریب‌کننده را به جامعه انتقال داده و تقویت می‌کند. در نتیجه، کیفیت روابط شخصی، نه‌تنها بر فرد بلکه بر کلیت جامعه تأثیرگذار است. به همین‌ علت باید به تک تک‌ روابط خود و فضایی که در حال حاضر در آن هست/و پدید می آوریم دقت ویژه کنیم.

🆔 @Unlimited_Power


اگر فردی غالبا به رابطه جنسی حس منفی دارد یا باورهای غلطی درباره آن در ذهنش شکل گرفته، معمولاً این موضوع ریشه در شرطی‌سازی‌های اجتماعی، فرهنگی، تربیتی و تجربیات شخصی دارد. جدا از مشکلات بسیاری که این طرز نگاههای غلط در زندگی هر فرد پدید می آورد، نگرشها و مراجع مختلفی درباره پدید آمدن بیشتر بیماریهای جنسی درصورت وجود احساسات منفی در وجودمان درباره سکس شرح داده اند.

مهم‌ترین نشانه‌ها و دلایل این باورهای منفی عبارتند از:

۱. احساس گناه یا شرم نسبت به میل جنسی
نشانه: اگر حتی در یک رابطه مشخص، سالم و متعهدانه، احساس گناه یا شرم نسبت به نیاز جنسی خود دارید، این نشان‌دهنده یک باور محدودکننده است. هستند کسانیکه حتی پس از ازدواج نیز یک حس گناه مبهم را نسبت به سکس در وجود خود حمل میکنند.
دلیل: تربیت سخت‌گیرانه، تعالیم افراطی، یا سرکوب در کودکی.

۲. تصور اینکه رابطه جنسی یک وظیفه است، نه یک لذت مشترک
نشانه: اگر رابطه جنسی را صرفاً یک تکلیف (مثلاً برای حفظ زندگی مشترک) می‌دانید، نه یک تجربه لذت‌بخش و عمیق.
دلیل: دیدگاه‌های سنتی که نقش جنسی را به «انجام وظیفه» تقلیل داده‌اند.

۳. اعتقاد به اینکه صحبت درباره رابطه جنسی زشت یا بی‌شرمانه است
نشانه: اگر در یک رابطه، از بیان خواسته‌ها و نیازهای جنسی خود خجالت می‌کشید یا آن را غیراخلاقی یا باعث کوچک شدن خود می‌دانید.
دلیل: تابوهای فرهنگی که صحبت درباره مسائل جنسی را شرم‌آور جلوه داده‌اند.

۴. ترس از قضاوت شدن یا برچسب خوردن
نشانه: اگر نگرانید که ابراز تمایل جنسی باعث شود دیگران شما را فردی هوس‌باز یا غیراخلاقی بدانند.
دلیل: کلیشه‌هایی که میل جنسی را در برخی افراد ناپسند جلوه داده‌اند.

نتیجه:

اگر چنین باورهایی در ذهن وجود دارند، احتمالاً ناشی از تأثیرات محیطی و فرهنگی هستند، نه واقعیت. اصلاح این نگرش‌ها می‌تواند به رابطه‌ای سالم‌تر و رضایت‌بخش‌تر منجر شود

🆔 @Unlimited_Power


باورهای محدودکننده مالی معمولاً در نحوه قضاوت ما درباره کسب‌وکارهای موفق دیگران نمایان می‌شوند. اگر هنگام دیدن موفقیت دیگران احساس منفی یا قضاوت‌های خاصی داریم، این نشانه‌ای از باورهای نا آگاهانه ما درباره پول است. مهم‌ترین نشانه‌های این باورها عبارتند از:

۱. نسبت دادن موفقیت دیگران به شانس یا روابط
مثال: «حتماً پارتی داشته که موفق شده!»
باور محدودکننده: موفقیت به شایستگی و تلاش ربطی ندارد و فقط از طریق روابط یا شانس ممکن است.

۲. احساس حسادت یا خشم نسبت به ثروتمندان
مثال: «این آدم فقط پول پارو می‌کنه، ولی به بقیه اهمیت نمی‌ده!»
باور محدودکننده: پولدار شدن مستلزم استثمار دیگران است، و ثروتمندان انسان‌های خوبی نیستند.

۳. تحقیر ایده‌های پول‌ساز دیگران
مثال: «بابا اینم شد کسب‌وکار؟ فقط با تبلیغات پول درمیاره!»
باور محدودکننده: کسب درآمد باید سخت و طاقت‌فرسا باشد، و اگر کسی راحت پول دربیاورد، کار او ارزش ندارد.

۴. ترس از ریسک و سرمایه‌گذاری
مثال: «اینا دیوونن که این همه پول خرج این کار کردن، حتماً ورشکست میشن!»
باور محدودکننده: پول خرج کردن برای رشد کسب‌وکار خطرناک است، و فقط کارهای تضمینی ارزش سرمایه‌گذاری دارند.

۵. نادیده گرفتن مسیر واقعی موفقیت دیگران
مثال: «این کسب‌وکار خیلی سریع رشد کرد، حتماً یه راه غیرقانونی رفته!»
باور محدودکننده: رشد مالی سریع و موفقیت بدون تقلب یا رانت غیرممکن است.

نتیجه: اگر چنین افکاری هنگام مشاهده موفقیت دیگران به ذهنمان می‌آیند، احتمالاً باورهای محدودکننده‌ای درباره پول داریم که باید در ذهنمان تغییر کنند.

🆔 @Unlimited_Power


این تصور که پول و کسب درآمد غیرمعنوی است، ریشه در برخی نگرشهای افراطی و کاملا غلط فرهنگی دارد که مادیات را در تضاد با معنویت و خودشناسی قرار می‌دهند.

در برخی طرز فکرهایی که به مسیر اشتباهی رفته، سادگی و قناعت به‌عنوان فضیلت معرفی شده و برخی ها نیز برداشت افراطی تری، مثلا با هدف بهتر نشان دادن جایگاه نه چندان جالب فعلی خود نسبت به ثروتمندان از این سخنان داشته اند، و در نتیجه ثروت‌اندوزی به‌عنوان نشانه طمع یا وابستگی به دنیا نیز القا شده است.

حتی چه بسا بسیاریها بصورت هدفمند، با غیر معنوی و غیر اخلاقی نشان دادن پول، سعی داشته اند مردم را به درجا زدن و فقر دعوت کنند تا منافع خودشان راحت تر فراهم شود.

همچنین، بعضا در تاریخ افراد ثروتمند از قدرت خود سوءاستفاده کرده‌اند و این باعث شده که در تصورات غلط عده ای ثروت با بی‌عدالتی یا فساد مرتبط دانسته شود. حال آنکه حتی فقر نیز در گذر تاریخ عامل بینهایت فساد بوده و در نتیجه نمیتوان قانونی کلی بیان کرد.

در واقع، پول یک ابزار است که بسته به نحوه استفاده از آن می‌تواند نتایج متناظر مثبت یا منفی پدید آورد، دقیقا مانند هر چیز دیگری.

دیدگاه سالم این است که پول را وسیله‌ای برای رشد، کمک به زندگی خود و دیگران و تحقق اهداف بدانیم، نه چیزی ذاتاً ناپاک یا غیراخلاقی.

🆔
@Unlimited_Power


چگونه باور به طلسم می‌تواند ما را دچار بدبختی کند؟ نگاهی علمی از دیدگاه هیپنوتیزم و NLP

باور به طلسم و جادو از منظر هیپنوتیزم پیشرفته و برنامه‌ریزی عصبی-کلامی (NLP) یک برنامه‌ریزی ذهنی مخرب محسوب می‌شود که فرد را در یک چرخه خودویرانگر قرار می‌دهد. این باورها بدون نیاز به وجود عامل خارجی، از درون فرد تأثیرات منفی ایجاد می‌کنند. در ادامه ۱۰ دلیل علمی که توضیح می‌دهند چگونه این باورها می‌توانند زندگی فرد را تخریب کنند آورده شده است:

۱. اثر نوچه‌بو (Nocebo Effect)

باور به تأثیر منفی طلسم، ذهن را شرطی می‌کند تا مشکلاتی را که انتظارشان را دارد، به‌طور ناخودآگاه ایجاد کند.

۲. هیپنوتیزم خودکار (Auto-Suggestion)

با تکرار این باور، ذهن ناخودآگاه برنامه‌ریزی شده و شروع به تولید نتایج منفی مطابق با این انتظارات می‌کند.

۳. فیلتر ادراکی مغز (Perceptual Filtering)

مغز اطلاعات و حافظه را بر اساس باورهای ما پردازش می‌کند. باور به طلسم باعث می‌شود فرد فقط نشانه‌های منفی را ببیند و نکات مثبت را نادیده بگیرد.

۴. برنامه‌ریزی عصبی-زبانی (NLP Reframing)

جملات منفی درباره طلسم، ذهن را در چارچوبی محدودکننده قرار داده و فرد را از یافتن راه‌حل‌های منطقی بازمی‌دارد.

۵. ایجاد اضطراب مزمن

اضطراب ناشی از ترس از طلسم، سیستم عصبی را در حالت استرس مزمن قرار داده که بر سلامت جسم و روان اثر منفی می‌گذارد.

۶. کاهش اعتمادبه‌نفس

فردی که باور دارد تحت تأثیر طلسم است، احساس ناتوانی کرده و مسئولیت زندگی خود را به عوامل بیرونی نسبت می‌دهد.

۷. اثر پیگمالیون (Pygmalion Effect)

انتظارات منفی فرد از زندگی، باعث می‌شود که همین شرایط را در واقعیت تجربه کند، زیرا ذهن به‌طور ناخودآگاه در جهت آن عمل می‌کند.

۸. هیپنوتیزم اجتماعی (Social Hypnosis)

باور جمعی به طلسم، باعث تقویت این تلقین‌ها شده و فرد را در یک دایره خودویرانگر گیر می‌اندازد.

۹. برنامه‌ریزی ناخودآگاه از طریق محیط (Environmental Programming)

اگر فرد در محیطی باشد که دائماً درباره طلسم صحبت می‌شود، ناخودآگاهش این باور را قوی‌تر می‌کند و روی زندگی‌اش تأثیر می‌گذارد.

۱۰. کاهش عملکرد شناختی

ترس از طلسم باعث افزایش هورمون کورتیزول شده و تمرکز و تصمیم‌گیری فرد را مختل می‌کند، که در نهایت منجر به مشکلات واقعی در زندگی می‌شود.

نتیجه‌گیری

این خود ما هستیم که با باورهای منفی، زندگی‌مان را طلسم می‌کنیم! با تغییر نگرش و استفاده از تکنیک‌های NLP و هیپنوتیزم، می‌توانیم این برنامه‌ریزی‌های ذهنی مخرب را از بین ببریم و کنترل زندگی خود را دوباره به دست بگیریم.

🆔 @Unlimited_Power


۱۰ دلیل علمی برای تأثیر مثبت نگرش فراوانی

۱. کاهش سطح کورتیزول: مطالعات نشان داده‌اند که داشتن نگرش مثبت و عدم ترس از کمبود باعث کاهش سطح هورمون استرس (کورتیزول) در بدن شده و به بهبود سلامت روان کمک می‌کند.

۲. افزایش فعالیت قشر پیش‌پیشانی مغز: این بخش از مغز مسئول تصمیم‌گیری، خلاقیت و حل مسئله است و تحقیقات نوروساینس نشان می‌دهند که نگرش فراوانی فعالیت آن را تقویت می‌کند. این بدین معناست که تا وقتی در باور محدودیت و کمبود هستید، شما عملا مغز خود را از کار می اندازید و به آن دستور توقف میدهید.

۳. تقویت شبکه عصبی پاداش: تحقیقات در علوم اعصاب ثابت کرده‌اند که تمرکز بر فرصت‌ها و موفقیت‌ها باعث افزایش فعالیت سیستم پاداش مغز شده و فرد را به سمت اقدامات مثبت سوق می‌دهد.

۴. افزایش ترشح دوپامین: نگرش مثبت و امید به آینده میزان ترشح دوپامین (هورمون شادی و انگیزه) را افزایش می‌دهد و به بهبود خلق‌وخو کمک می‌کند.

۵. کاهش احتمال افسردگی و اضطراب: پژوهش‌ها نشان داده‌اند که افرادی با دیدگاه مثبت کمتر دچار افسردگی و اضطراب می‌شوند، زیرا نگرش فراوانی به آن‌ها امید و انگیزه می‌دهد.

۶. افزایش انعطاف‌پذیری شناختی: تحقیقات روانشناسی شناختی نشان می‌دهد که افرادی با ذهنیت باز و نگرش مثبت، راحت‌تر می‌توانند خود را با شرایط جدید تطبیق دهند و تصمیمات بهتری بگیرند.

۷. تقویت احساس امنیت روانی: مطالعات در حوزه روانشناسی اجتماعی نشان داده‌اند که باور به فراوانی منابع، احساس امنیت ذهنی و آرامش را در افراد افزایش می‌دهد.

۸. افزایش تمایل به رفتارهای نوع‌دوستانه: پژوهش‌ها تأیید کرده‌اند که افرادی با نگرش فراوانی تمایل بیشتری به کمک به دیگران دارند، زیرا احساس کمبود و ترس از دست دادن در آن‌ها کمتر است.

۹. کاهش رفتارهای مخرب و مقایسه اجتماعی: تحقیقات نشان می‌دهند که نگرش کمبود باعث مقایسه دائمی خود با دیگران و کاهش عزت نفس می‌شود، درحالی‌که نگرش فراوانی به افزایش رضایت درونی کمک می‌کند.

۱۰. افزایش طول عمر: بررسی‌های علمی نشان داده‌اند که داشتن نگرش مثبت و کاهش استرس ناشی از نگرش کمبود، باعث بهبود سلامت کلی بدن و افزایش طول عمر می‌شود.

نتیجه‌گیری

نگرش فراوانی نه‌تنها یک طرز فکر مثبت، بلکه یک ابزار قدرتمند برای بهبود کیفیت و نتایج زندگی است. این طرز فکر موجب کاهش استرس، افزایش خلاقیت، بهبود روابط اجتماعی و موفقیت پایدار می‌شود. از نظر علمی نیز شواهد متعددی نشان می‌دهند که این نگرش تأثیرات مثبت عمیقی بر عملکرد مغز، سلامت روان، انگیزه و حتی سلامت جسمی دارد. با تمرین و تغییر تدریجی طرز فکر، هر فردی می‌تواند از مزایای نگرش فراوانی بهره‌مند شود و مسیر زندگی خود را به سمت موفقیت و آرامش بیشتر هدایت کند.

🆔 @Unlimited_Power

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.