❗️ابتدا پست قبلی را بخوانید❗️
➖➖➖
🟣
۸ دلیل روانشناسی اصلی که توضیح میده چرا بعضیا دائم آموزش میبینن، اما میگن “اثر نکرد” و تقصیرها رو میندازن گردن هر کتابی که خوندن.
➖➖➖
۱. باور به اینکه نجات دهنده تقدیرشان چیزی یا فردی بیرون از اونهاست
اگر وضع قالب باوری مردم این نبود که اینقدر مراجعه به دعانویس به جای شروع رشد واقعی و اقدام زیاد نبود.
اینا فکر میکنن سرنوشتشون دست خودشون نیست، بلکه همیشه یه چیز بیرونی مسئوله وضعیت فعلیشونه.
اگه موفق نشن، تقصیر کتابه، تقصیر دوره هست، تقصیر شرایط اقتصادی یا حتی خانوادهست.
هیچوقت به این فکر نمیکنن که تصمیمات خودشون و عملکرد خود ماست که زندگیمونو میسازه، حتی با وجود موانع بیرونی که همه داریم.
وقتی کسی قدرت رو بیرون از خودش میبینه، انگیزهای برای تغییر نداره.
و در نتیجه حتی بهترین آموزش هم تو ذهنش بیاثر میمونه.
⸻
۲. ناتوانی آموختهشده (Learned Helplessness)چند بار شکست کافیه تا ذهن باور کنه «من هیچ کاری نمیتونم بکنم و هیچوقت زندگی من بهتر نمیشه».
این افراد توی آموزشهای جدید هم با ناامیدی شروع میکنن و با توجیه تموم میکنن.
تلاش نمیکنن چون بهشکل شرطی فکر میکنن فایدهای نداره.
در واقع، بیشتر دنبال اثبات ناتوانی خودشون هستن واسه همین کتاب میخونن یا دوره میگیرن تا به فکر تغییر واقعی زندگیشون.
به همین خاطره که همیشه به آموزشها نمره مردودی میدن، نه به خودشون.
⸻
۳. توهم دانایی (Dunning-Kruger Effect)کسی که اطلاعات کمی داره، فکر میکنه همهچیو بلده، چون هنوز پیچیدگی واقعی رو درک نکرده.
مثلاً یکی دو کتاب میخونه، بعد میگه “پس چرا زندگیم تغییر نکرد؟ اینا همش حرفه!”
در حالیکه عمق یادگیری و اجرا رو نفهمیده، ولی انتقاد از محیط بیرون براش راحته و بهش آرامش میده.
هر چی کمتر میدونه، بیشتر مطمئنه که “دیگه چیزی نمونده یاد بگیره!”
و به همین دلیل رشدش خیلی زود متوقف میشه.
⸻
۴. سوگیری تأییدی (Confirmation Bias)ذهن آدم دنبال اطلاعاتیه که باورهای قبلیشو تایید کنه، حتی اگه اون باور اشتباه باشه.
اگه با پیشفرض “اینم فایده نداره” بری سمت یه آموزش، مغز ناخودآگاه فقط دنبال نقصهاشه.
مثلاً ممکنه ۹۰٪ محتوا مفید باشه، ولی فقط اون ۱۰٪ ناقص رو ببینی.
در نهایتم با غرور بگی: «دیدی گفتم؟ اینم جواب نداد!»
در حالیکه تو اصلاً دنبال جواب نبودی، دنبال تایید باور قبلیت بودی.
⸻
۵. اعتیاد به مصرف دانش، نه اجرای اونبعضیا عاشق یادگیری هستن، ولی نه برای عمل، برای اینکه حس کنن آدمای خوبیان.
کتاب میخونن، فایل گوش میدن، دوره میخرن، ولی هیچوقت دست به اقدام نمیزنن.
در واقع به یه جور مصرفکنندهی محتوای توسعه فردی تبدیل شدن!
و چون کاری نمیکنن، تغییر هم نمیکنن، بعد میگن: «اینم مث قبلیا بیفایده بود».
دانش بدون عمل، فقط یه توهم باکلاسه.
⸻
۶. کمالگرایی فلجکننده (Paralysis by Perfectionism)اینا دنبال بی نقصی چیزها از اول شروع تلاشهاشون میگردن درحالیکه توی دنیای واقعی هرگز هیچی از اول شروع مسیر بینقص نیست .
اگه یه بخش کوچیک از آموزش با انتظارشون جور در نیاد یا حین استفاده ازش دچار اشتباه کوچیکی بشن، کلشو میندازن دور.
کمالگرایی باعث میشه هیچچیزی بهاندازه کافی خوب به نظر نیاد تا روش عمل کنن.
و چون هیچ آموزش کاملی و هیچ چیز کاملی حتی در اقدامات شخصی خودمون در زندگی از همون اول وجود نداره، اینا همیشــــــه در حال جستجو میمونن، بدون نتیجه.
در واقع دنبال فرشته میگردن، وسط دنیای واقعی که چیزها سیاه و سفید باهم هست.
⸻
۷. ترس از تغییر واقعی تغییر ترس داره، چون نیاز به شکستن الگوهای قبلی داره، حتی اگه اون الگوها غلط باشن.
بعضیا ناخودآگاه از این میترسن که “اگه آموزش واقعاً جواب بده، دیگه نمیتونم بهانه بیارم!”
پس ذهنشون شروع میکنه خراب کردن مسیر یادگیری و بیاثر جلوه دادن آموزش.
چون در نهایت موندن تو وضعیت قبلی، امنتر و راحتتر از جهش به ناشناختهها و پذیرش سختی تغییر و اقدامه.
برای همین اینا بیشتر بهونهدارن تا تحول
⸻
۸.
در آموزش دنبال تایید سلیقه فعلی خودشونن، نه یادگیری مطلب و اقدام درسترفتار یا مطلب درست و با کیفیت، لزوما قرار نیست با سلیقه فعلی هر انسانی سازگار باشه، در آموزش اصلا موضوع خوشایند من یا شما نیست. بلکه این هست که درست چیه و به چه چیزی باید عمل کنیم.
🆔
@Unlimited_Power