ماه اول استخدامم با دوست دخترم دست تو دست میدان تجریش قدم میزدیم که یکی از همکاران خانم رو دیدم، از کنار هم رد شدیم ولی گویا منو ندید منم گفتم شایدم نشناخته
سه سال بعد با یکی از همکاران ازدواج کردم همه تا فهمیدن جمع شدن برای تبریک، همون خانم همکار اومد درگوشم گفت: ولی این اون نیستا:))))
@Twittfarsi
سه سال بعد با یکی از همکاران ازدواج کردم همه تا فهمیدن جمع شدن برای تبریک، همون خانم همکار اومد درگوشم گفت: ولی این اون نیستا:))))
@Twittfarsi