Tarikh dar Tasvir - تاریخ در تصویر dan repost
🛑 حماسه زمان 👑
روزی که او شاه شد من رعیت بودم ، من دربند بودم، چه بهتر است که بگویم انسان نبودم، مزدوری بودم گرفتارِ دستِ ارباب. من روز و شب نداشتم، سفیدی روز و سیاهی شب را در بیابانها و در پای کاشتههایم به سر میآوردم، اما زمانیکه کاشته من به خوشه مینشست و نهال به بهای جانم بار میگرفت ارباب از راه میرسید و آنچه را که من کاشته و به دست آورده بودم از من میگرفت ، از من میربود و برای من قوت مختصری میگذاشت، همانقدر که از گرسنگی نمیرم و بتوانم باز هم وسیله افزایش ثروتش را فراهم سازم.
من زمین را بارور میساختم ، با ناملایمات طبیعت جنگ میکردم ، اما باز زمین و حاصل آن به دیگری میرسید.
اما روزیکه او تاجگذاری کرد من دیگر رعیت نبودم، دیگر برای خود ارباب نمیشناختم، من دهقان آزادهای بودم که در خانه و کاشانهی خود زندگی میکردم ، برای خودم میکاشتم و درو مال خودم بود. زمین به من تعلق داشت و دیگر کسی از من سهم اربابی طلب نمیکرد.
#دوران_پهلوی
#قضاوت_تاریخ
🆔 @TarikhDarTasvir
روزی که او شاه شد من رعیت بودم ، من دربند بودم، چه بهتر است که بگویم انسان نبودم، مزدوری بودم گرفتارِ دستِ ارباب. من روز و شب نداشتم، سفیدی روز و سیاهی شب را در بیابانها و در پای کاشتههایم به سر میآوردم، اما زمانیکه کاشته من به خوشه مینشست و نهال به بهای جانم بار میگرفت ارباب از راه میرسید و آنچه را که من کاشته و به دست آورده بودم از من میگرفت ، از من میربود و برای من قوت مختصری میگذاشت، همانقدر که از گرسنگی نمیرم و بتوانم باز هم وسیله افزایش ثروتش را فراهم سازم.
من زمین را بارور میساختم ، با ناملایمات طبیعت جنگ میکردم ، اما باز زمین و حاصل آن به دیگری میرسید.
اما روزیکه او تاجگذاری کرد من دیگر رعیت نبودم، دیگر برای خود ارباب نمیشناختم، من دهقان آزادهای بودم که در خانه و کاشانهی خود زندگی میکردم ، برای خودم میکاشتم و درو مال خودم بود. زمین به من تعلق داشت و دیگر کسی از من سهم اربابی طلب نمیکرد.
#دوران_پهلوی
#قضاوت_تاریخ
🆔 @TarikhDarTasvir