بر جماعت پایداریچیِ عبوسِ بیپرنسیبِ کممایه و کمخردِ ساکن سردخانۀ مجلس حداقلی که در این باب یا تجاهل میکنند و خود را به ندانستن میزنند، یا جاهلاند و نمیدانند، حرجی نیست. اما رئیسجمهور که میداند اگر از قاچاق سوخت و رانتخواریها و دزدیهای کلان که درگذریم، اگر از نهادهای انتصابیِ زیر نظر رهبری که به گفتۀ کارشناسان سهم ۵۰ درصدی از بازار اقتصاد کشور دارند و نظارت درستی بر کار آنها نیست که بگذریم؛ عمدۀ مشکلات اقتصادی کشور ریشههای سیاسی پررنگی دارد و تا در بر روی همین پاشنه میچرخد، گشایشی رخ نخواهد داد.اگر برندۀ جایزۀ نوبل اقتصاد هم در این شرایط کشور لباس وزارت به تن کند، والله کاری از پیش نخواهد برد.
آقای رئیسجمهور! شما میدانید، کثیری از شهروندان هم به نیکی میدانند که سیاستگذار و صحنهگردان و تصمیمگیر اصلی در این میان شخص رهبری است. حال که به وضوح از تخالف رأی خود با آقای خامنهای دربارۀ مذاکره با آمریکا پرده برگرفتهاید، خوب است با مردم سخن بگویید و آشکار و روشن توضیح دهید که در این وضعیت غریب و پیچیده، چگونه میخواهید به وعدههای خود جامۀ عمل بپوشانید؟
آقای پزشکیان! شما با عنایت به شناختی که از سپهر سیاست و دالانهای تودرتوی قدرت در جمهوری اسلامی داشتید، پای به کارزار و خارزار ریاستجمهوری نهادید. فراموش نکردهاید که در ایام انتخابات گفتید اگر نتوانم و یا نگذارند کار کنم و وعدههای خود را محقق کنم، کنار میروم.
هفت ماه از آغاز کار دولت شما گذشته است. چه اتفاقی باید بیفتد که به این باور برسید که نمیتوانید در این شرایط کار کنید و با مردم در این باب صادقانه صحبت کنید؟ توجه دارید که سرمایۀ اجتماعی شما بسان برفی که مقابل آفتاب قرار گرفته، رو به کاهش است.
سرنوشت دولتهای خاتمی و روحانی پیش روی شماست؛ از آنها درس بگیرید و به کار ببندید. وقتی به دزدیها و غارتهای کلانی که در کشور انجام میشود، اشاره میکنید و در عین حال آنها را افشا نمیکنید؛ وقتی مردمان به عیان میبینند که کشتی «وفاق» شما به گل نشسته و به نحو محسوسی کسانی را سوار کرده که یا در دولت پیشین منصب و سمتی داشتند یا برخوردار از رانتهای نهادهای انتصابی بودند، اما کثیری از همفکرانتان و رأیدهندگان به شما همچنان پیادهاند، در آن جایی ندارند و به محاق رانده شدهاند؛ وقتی میگویید موافق مذاکرهام، اما توضیح نمیدهید اکنون که چشماندازی برای تحقق آن در میان نیست، چگونه میخواهید در این وضعیت وعدههایتان را محقق کنید (سلوک سیاسیای که مغایر با آیین شهریاری و شیوۀ حکمرانی علی بن ابیطالبی است که بارها بدان استشهاد کردهاید)؛ تعجبی ندارد که شهروندان رفتهرفته از شما رویگردان شوند و امیدهای خود را بر باد رفته ببینند:
«باز این چه ابر بود که ما را فروگرفت
تنها نه من، که گرفتگی عالم است این یکدم نگاه کن که چه بر باد می دهی چندین هزار امید بنی آدم ست این»
آقای رئیسجمهور! شما میدانید، کثیری از شهروندان هم به نیکی میدانند که سیاستگذار و صحنهگردان و تصمیمگیر اصلی در این میان شخص رهبری است. حال که به وضوح از تخالف رأی خود با آقای خامنهای دربارۀ مذاکره با آمریکا پرده برگرفتهاید، خوب است با مردم سخن بگویید و آشکار و روشن توضیح دهید که در این وضعیت غریب و پیچیده، چگونه میخواهید به وعدههای خود جامۀ عمل بپوشانید؟
آقای پزشکیان! شما با عنایت به شناختی که از سپهر سیاست و دالانهای تودرتوی قدرت در جمهوری اسلامی داشتید، پای به کارزار و خارزار ریاستجمهوری نهادید. فراموش نکردهاید که در ایام انتخابات گفتید اگر نتوانم و یا نگذارند کار کنم و وعدههای خود را محقق کنم، کنار میروم.
هفت ماه از آغاز کار دولت شما گذشته است. چه اتفاقی باید بیفتد که به این باور برسید که نمیتوانید در این شرایط کار کنید و با مردم در این باب صادقانه صحبت کنید؟ توجه دارید که سرمایۀ اجتماعی شما بسان برفی که مقابل آفتاب قرار گرفته، رو به کاهش است.
سرنوشت دولتهای خاتمی و روحانی پیش روی شماست؛ از آنها درس بگیرید و به کار ببندید. وقتی به دزدیها و غارتهای کلانی که در کشور انجام میشود، اشاره میکنید و در عین حال آنها را افشا نمیکنید؛ وقتی مردمان به عیان میبینند که کشتی «وفاق» شما به گل نشسته و به نحو محسوسی کسانی را سوار کرده که یا در دولت پیشین منصب و سمتی داشتند یا برخوردار از رانتهای نهادهای انتصابی بودند، اما کثیری از همفکرانتان و رأیدهندگان به شما همچنان پیادهاند، در آن جایی ندارند و به محاق رانده شدهاند؛ وقتی میگویید موافق مذاکرهام، اما توضیح نمیدهید اکنون که چشماندازی برای تحقق آن در میان نیست، چگونه میخواهید در این وضعیت وعدههایتان را محقق کنید (سلوک سیاسیای که مغایر با آیین شهریاری و شیوۀ حکمرانی علی بن ابیطالبی است که بارها بدان استشهاد کردهاید)؛ تعجبی ندارد که شهروندان رفتهرفته از شما رویگردان شوند و امیدهای خود را بر باد رفته ببینند:
«باز این چه ابر بود که ما را فروگرفت
تنها نه من، که گرفتگی عالم است این یکدم نگاه کن که چه بر باد می دهی چندین هزار امید بنی آدم ست این»