Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
عصر چریکها: گفتوگوی احمد غلامی با مهدی فتاپور- بخش دوم
چهگوارای ایران
سازمان در مقطع سال 1351 خیلی ضعیف بود، فقط شش نفر بودند و بهتدریج داشت گسترش پیدا میکرد. سازمان حوالی تابستان با من تماس گرفت و نسترن آلآقا سراغم آمد. با نسترن آلآقا چند ماه در قبرستان ابنبابویه قرار میگذاشتیم. نسترن همیشه با چادر کدری میآمد، پای یک قبری مینشستیم و با هم صحبت میکردیم. من سؤالاتی داشتم که سازمان ترجیح داد رابط را عوض کند. نسترن گفت از دفعه بعد یک نفر دیگر سر قرار میآید. قراری با من در خیابان کهن گذاشت. دیدم یک نفر پشت سرم دارد سریع راه میآید. برگشتم دیدم حمید اشرف است. ما با حمید اشرف رفیق بودیم، ولی آن زمان شناگر و کوهنورد بودیم. به او احترام میگذاشتیم و همه حدس میزدیم که اگر در کارهای صنفی نمیآید، حتما کارهای دیگر میکند. اصلا تصور نمیکردم سر قرار با من بیاید که چهرهای علنی هستم. آنهم شخصیتی که بعد از چندین فرار در سال 1350 قهرمانِ همه ما دانشجویان و چهگوارای ایران بود. هشت ماه با حمید اشرف در ارتباط بودم.
ویدیو کامل را اینجا ببینید:
https://youtu.be/Gk60sWmjeUQ
چهگوارای ایران
سازمان در مقطع سال 1351 خیلی ضعیف بود، فقط شش نفر بودند و بهتدریج داشت گسترش پیدا میکرد. سازمان حوالی تابستان با من تماس گرفت و نسترن آلآقا سراغم آمد. با نسترن آلآقا چند ماه در قبرستان ابنبابویه قرار میگذاشتیم. نسترن همیشه با چادر کدری میآمد، پای یک قبری مینشستیم و با هم صحبت میکردیم. من سؤالاتی داشتم که سازمان ترجیح داد رابط را عوض کند. نسترن گفت از دفعه بعد یک نفر دیگر سر قرار میآید. قراری با من در خیابان کهن گذاشت. دیدم یک نفر پشت سرم دارد سریع راه میآید. برگشتم دیدم حمید اشرف است. ما با حمید اشرف رفیق بودیم، ولی آن زمان شناگر و کوهنورد بودیم. به او احترام میگذاشتیم و همه حدس میزدیم که اگر در کارهای صنفی نمیآید، حتما کارهای دیگر میکند. اصلا تصور نمیکردم سر قرار با من بیاید که چهرهای علنی هستم. آنهم شخصیتی که بعد از چندین فرار در سال 1350 قهرمانِ همه ما دانشجویان و چهگوارای ایران بود. هشت ماه با حمید اشرف در ارتباط بودم.
ویدیو کامل را اینجا ببینید:
https://youtu.be/Gk60sWmjeUQ