بلوچستان؛ یک قرن محرومیت و غصب سرزمین اجدادی
✍🏻کریم بلوچ
از آبان ۱۳۰۷ که رضاخان حاکمیت ملی بلوچستان را برچید، نزدیک به یک قرن میگذرد. در این مدت، ترکیب جمعیتی بلوچستان دگرگون سازی شده و مالکیت تاریخی بلوچان بر سرزمینشان به شدت محدود گشته است. زمینهایی که روزگاری شامل مناطق مسکونی، اراضی کشاورزی، چراگاههای مردم و زمینهای دیمی بود، به مرور از دست مردم خارج شده است.
در دوران پهلوی، زمینهای بلوچستان برای ساخت پایگاههای نظامی و سایر پروژههای دولتی مورد تصرف قرار گرفت و در جمهوری اسلامی این روند شدت بیشتری یافت. چراگاهها، اراضی کشاورزی و زمینهایی که به دلیل کمبود آب بلااستفاده مانده بودند، همگی به عنوان «منابع ملی» مصادره شدند و به نیروهای نظامی، وابستگان حکومتی و شرکتهای وابسته به نهادهای امنیتی واگذار گشت.
نتیجه این سیاستها، تملک زمینهای اطراف شهرها توسط غیر بلوچان و محدود شدن امکان گسترش شهرها در آینده است، مگر اینکه مردم ناچار شوند زمینهای اجدادی خود را با قیمتهای گزاف از غاصبان بازخرید کنند. در این میان، دولت نهتنها ابتداییترین امکانات اجتماعی مانند راهآهن، جادههای استاندارد، بیمارستانهای مجهز، آموزش زبان بلوچی، شبکههای آبیاری و حمایت از کارآفرینان بلوچ را فراهم نکرده، بلکه با مهاجرت سازمانیافته نیروهای غیر بومی و واگذاری فرصتهای شغلی به آنها، فقر و حاشیهنشینی را در بلوچستان تشدید کرده است.
در طول این یک قرن، ملت بلوچ نهتنها هیچ سهمی در اداره ایران نداشتهاند، بلکه از حق مدیریت سرزمین خود نیز عامدانه محروم بودهاند. سرمایههای ملت بلوچ تحت عناوین مختلف مانند قاچاق مصادره شده، و فرصت سرمایهگذاری در صنایع و معادن منطقه از آنها سلب گردیده است. بلوچستان، که بهلحاظ منابع طبیعی یکی از غنیترین مناطق ایران است، دهههاست که تحت سلطه حکومتهایی قرار دارد که بهجای توسعه، آن را با زنجیرهای استعمار داخلی بستهاند.
این سیاستهای سیستماتیک، بلوچستان را به طور هدفمند از توسعه بازداشته و آن را به یکی از محرومترین مناطق ایران کنونی تبدیل کرده است. پرسش اساسی این است: آیا این محرومیت نتیجه کمبود منابع است یا سیاستی آگاهانه برای تضعیف مردمی که هزاران سال در سرزمین خود استقلال داشتهاند؟
T.me/sahabbalochistan
✍🏻کریم بلوچ
از آبان ۱۳۰۷ که رضاخان حاکمیت ملی بلوچستان را برچید، نزدیک به یک قرن میگذرد. در این مدت، ترکیب جمعیتی بلوچستان دگرگون سازی شده و مالکیت تاریخی بلوچان بر سرزمینشان به شدت محدود گشته است. زمینهایی که روزگاری شامل مناطق مسکونی، اراضی کشاورزی، چراگاههای مردم و زمینهای دیمی بود، به مرور از دست مردم خارج شده است.
در دوران پهلوی، زمینهای بلوچستان برای ساخت پایگاههای نظامی و سایر پروژههای دولتی مورد تصرف قرار گرفت و در جمهوری اسلامی این روند شدت بیشتری یافت. چراگاهها، اراضی کشاورزی و زمینهایی که به دلیل کمبود آب بلااستفاده مانده بودند، همگی به عنوان «منابع ملی» مصادره شدند و به نیروهای نظامی، وابستگان حکومتی و شرکتهای وابسته به نهادهای امنیتی واگذار گشت.
نتیجه این سیاستها، تملک زمینهای اطراف شهرها توسط غیر بلوچان و محدود شدن امکان گسترش شهرها در آینده است، مگر اینکه مردم ناچار شوند زمینهای اجدادی خود را با قیمتهای گزاف از غاصبان بازخرید کنند. در این میان، دولت نهتنها ابتداییترین امکانات اجتماعی مانند راهآهن، جادههای استاندارد، بیمارستانهای مجهز، آموزش زبان بلوچی، شبکههای آبیاری و حمایت از کارآفرینان بلوچ را فراهم نکرده، بلکه با مهاجرت سازمانیافته نیروهای غیر بومی و واگذاری فرصتهای شغلی به آنها، فقر و حاشیهنشینی را در بلوچستان تشدید کرده است.
در طول این یک قرن، ملت بلوچ نهتنها هیچ سهمی در اداره ایران نداشتهاند، بلکه از حق مدیریت سرزمین خود نیز عامدانه محروم بودهاند. سرمایههای ملت بلوچ تحت عناوین مختلف مانند قاچاق مصادره شده، و فرصت سرمایهگذاری در صنایع و معادن منطقه از آنها سلب گردیده است. بلوچستان، که بهلحاظ منابع طبیعی یکی از غنیترین مناطق ایران است، دهههاست که تحت سلطه حکومتهایی قرار دارد که بهجای توسعه، آن را با زنجیرهای استعمار داخلی بستهاند.
این سیاستهای سیستماتیک، بلوچستان را به طور هدفمند از توسعه بازداشته و آن را به یکی از محرومترین مناطق ایران کنونی تبدیل کرده است. پرسش اساسی این است: آیا این محرومیت نتیجه کمبود منابع است یا سیاستی آگاهانه برای تضعیف مردمی که هزاران سال در سرزمین خود استقلال داشتهاند؟
T.me/sahabbalochistan