@Romanamone چراغ قوه.pdf
📚 رمان: چراغ قوه (جلد اول)
✍🏻 نویسنده: یاسمین شریف
● ژانر: #عاشقانه
📑 خلاصه:
يادش بخیر تبریز زیبای من در آن سالها زیر انبوهی از دود گرفتار شده بود.
دود باروت، بمب دستی، دود مبارزه، جنگ و من تنها ده سال داشتم.
چشمان مادر برقی زد و لبخندی عمیق بر چهرهی خستهاش نشست. فنجان چای را بین انگشتان بلندش به بازی گرفته و خیره به پنجره بخارگرفته غرق خاطراتش شده بود.
پدرم مرد متمولی بود. زمین دار بود، مالدار بود، دستش به دهانش میرسید و مردم، بسيار سر سفرهاش نان میخوردند.
ملک ما در یکی از محلات اعیان نشین تبریز بنا شده بود؛ یک عمارت بزرگ با کلی خدم و حشم که آن روزها چقدر شلوغتر و پر رفت و آمدتر بود.
مردان مسلحی که از صبح خروس خوان تا دمادم غروب کنار مهمات جنگی شان رج میبستند و هنگام تاریکی هوا، پیش از رفتن، فانوس کنار پایشان را روشن میکردند.
❌ فونت متفاوت ❌
#چراغ_قوه
Join in ❥ @Teamemone
✍🏻 نویسنده: یاسمین شریف
● ژانر: #عاشقانه
📑 خلاصه:
يادش بخیر تبریز زیبای من در آن سالها زیر انبوهی از دود گرفتار شده بود.
دود باروت، بمب دستی، دود مبارزه، جنگ و من تنها ده سال داشتم.
چشمان مادر برقی زد و لبخندی عمیق بر چهرهی خستهاش نشست. فنجان چای را بین انگشتان بلندش به بازی گرفته و خیره به پنجره بخارگرفته غرق خاطراتش شده بود.
پدرم مرد متمولی بود. زمین دار بود، مالدار بود، دستش به دهانش میرسید و مردم، بسيار سر سفرهاش نان میخوردند.
ملک ما در یکی از محلات اعیان نشین تبریز بنا شده بود؛ یک عمارت بزرگ با کلی خدم و حشم که آن روزها چقدر شلوغتر و پر رفت و آمدتر بود.
مردان مسلحی که از صبح خروس خوان تا دمادم غروب کنار مهمات جنگی شان رج میبستند و هنگام تاریکی هوا، پیش از رفتن، فانوس کنار پایشان را روشن میکردند.
❌ فونت متفاوت ❌
#چراغ_قوه
Join in ❥ @Teamemone