از فاصله ی بینمون میترسم .
نه اون کیلومتر ها و ساعت ها فاصله ای که از هم داریم ، نه این فاصله ای که ما رو عاشق کرد
من از فاصله ی قلب هامون میترسم
از روزی که
روحمون از هم دور بشه
از فاصله ای که بین حلقه ی دستامون افتاده
از فاصله ی
آغوش بدنامون ، فاصله ای که مانع لمس و حس کردن
گرمای بدنت برای من شده
فاصله ای که بخواد حس
بوسه هامون رو از یاد ببره
من از این فاصله ی خفه کننده بیزارم .