کرگدن dan repost
Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
حقیقت پوچی نه در گسترهی طبیعت نهفته است و نه در لذتهای گذرا که هریک نقش خویش را در نظم هستی بازی میکنند؛ بلکه این پوچی در ژرفای وجود آدمی ریشه دارد، در آن اعماق تاریک که معنا گم میشود. سفر به دامان طبیعت یا غرق شدن در شادیهای ساده، اگر خالی از معناست، نه از آن روست که خود این تجربهها تهیاند، بلکه از آن روست که انسانهایی با قلبهای سرد و روحهای سرگردان ما را احاطه کردهاند؛ انسانهایی که در حضورشان، هر منظرهای به خاکستر بدل میشود.
اما بودن با کسی چون تو که آینهی صداقت و ژرفنگری است حتی زیستن در سنگرهای جنگزده و خاکآلود را به میدانی از عظمت و معنا بدل میکند؛ آنچنان که یک روز همزیستی با تو، بر سدهها همنشینی با عناصر تباهی و پوچی میچربد و وجود آدمی را از بیهودگی رها میکند.
تصدقت گردم؛ در این پوچی بیکران که تنها کورسوی معنای آن حضور توست، با پوچی کامویی همزیستی خواهم کرد؛ و چون خیام با تو در عیش و نوش غرق خواهم شد. اما آن هنگام که تو، ای روشنای لرزان، از دیده پنهان شوی، به آغوش پوچی کافکایی پناه خواهم برد؛ جایی که در سایهی بیگانگی و سکوت سرد نظام هستی، خویش را گمگشتهای ابدی خواهم یافت.
اما بودن با کسی چون تو که آینهی صداقت و ژرفنگری است حتی زیستن در سنگرهای جنگزده و خاکآلود را به میدانی از عظمت و معنا بدل میکند؛ آنچنان که یک روز همزیستی با تو، بر سدهها همنشینی با عناصر تباهی و پوچی میچربد و وجود آدمی را از بیهودگی رها میکند.
تصدقت گردم؛ در این پوچی بیکران که تنها کورسوی معنای آن حضور توست، با پوچی کامویی همزیستی خواهم کرد؛ و چون خیام با تو در عیش و نوش غرق خواهم شد. اما آن هنگام که تو، ای روشنای لرزان، از دیده پنهان شوی، به آغوش پوچی کافکایی پناه خواهم برد؛ جایی که در سایهی بیگانگی و سکوت سرد نظام هستی، خویش را گمگشتهای ابدی خواهم یافت.