این هایلایت و خلاصه تموم این ۶ سال من بود
از ١٣ تا ١٩ سالگی (کل نوجوونیم)
البته خیلی چیزای دیگم هست
اتحاد های توییتر، ملوبات، اهنگیفای، هدیه دادن بلیط برای کسایی که بضاعت مالی ندارن، دوستی هایی که شکل گرفت، خاطره های خوب و بد، اون عرقی که به جونم موند دم هتل کیش و «نشد که بشه» ای که گفتم، خلاصه لایوایی که مینوشتمو دوست داشتین، اخباری که میذاشتم و نقد هایی که چه به فندوم و چه به محسن داشتم (و دارم)
اون روزی که اولین بار محسن از طرح های محمد حسین استفاده کرد، اخبار دست اولی که میذاشتم مثل کنسرت های خارجیمون و ...
زمانایی که سنم کم بود و تو خانواده محدودم برای اینکه نفهمن حتی نت دارم، پولشو قرض میگرفتم که بتونم فعالیت کنم.
حرص و جوش خوردنا سر دمو های محسن
کشیدن عینک هشت ضلعی روی درو دیوار و دفتر و کتاب و وایت برد مدرسه
اون موقع هایی که با پرینتر مدرسه عکس محسنو پرینت میگرفتم یواشکی و خیلی چیزای باحال دیگه که واقعا ازش میشه کتاب در آورد(:
از اون روز ها شاید به تعداد انگشتای دست فن مونده باشه
همه حرف هارو میدونین، همتونم منو میشناسین
دغدغه هامو میدونین
کارایی که کردم رو میدونین
شخصیتمم میدونین✨
دیگه یکمی از سن من گذشته، حس میکنم شاید بهتره نباشم
اونطوری که باید چیزای خوبی که جا گذاشتم دیده نشد
حتی اگر ١ درصد هم محسن اسم منو شنیده باشه حس میکنم با دیدگاه خوبی نشنیده.
اینا یکمی اذیتم میکنه...
اینهمه سال از خانواده، دوست، آشنا، غیر آشنا، هیتر، فامیل، همکلاسی، هم فندومی، مسئول فندوم و همه شنیدم و خوردم، اما یهو دیگه امشب بعد اینهمه تحمل با دلخوری میرم.
امیدوارم درک کنین
میدونید که محسنیال مثل بچه خودم بوده و هست
دلمم خیلی براتون تنگ میشه
پایان من و محسنیال اینجاست احتمالا
اگر خواستین دنبال من بگردین هم
@salangPoratiتو این چنل و
Mohammadrezavakili_
تو این پیج میتونین پیدام کنین✨
محمدرضا (آقای سبز، گرین، محسنیال، عباس بوعذار، سم ساز، خیلی مردی، بابک جهانبخش، .... و یکی از هواداراش، خب خب چه کنسرتی بود جای من خالی بود و با هرچی که منو میشناختین ) دوستون داره💚