اینکه یک دانشجو بهخاطر یک گوشی لعنتی توسط زورگیرای اطراف دانشگاه تهران به قتل رسیده حقیقتاً دردناکه. اولاً از این نظر که یک دانشجو هر خطریرو میپذیره و گوشیرو تحویل زورگیرِ مسلح نمیده، چون میدونه از دست دادن یک «گوشی» کل اقتصاد خود و خانوادهاش رو بهم میزنه، این وضعیت واقعاً دردناکه. واقعاً. دوم اینکه مگر دانشجویان اون منطقه نگفته بودن اون منطقه تاریکه و خطرناک؟ اصلاً چرا اکثر خیابانها، اتوبانها و پلهواییهای کشور ناامنن؟ چرا تعداد گشت پلیس در شبها کمتره؟ ایراد کار کجاست؟ موتور و ماشین و بنزین ندارید؟ نیرو ندارید؟ توان پرداخت حقوق ماموریت شیفت شب ندارید؟ پس چرا برای ایجاد رُعب و ترس در میان مردم همیشه ماشین آماده دارید؟ چرا همیشه اون خودروهای گشت ارشاد با چندتا علافِ حقوقبگیر کنار خیابون پارکن و مردم رو بهخاطر فقط نداشتن حجاب به مکانهای امنیتی منتقل میکنن؟ چرا برای اینها ماشین و موتور و بنزین و بودجه دارید، اما برای امنیت نه؟!! قاتلای «محمد خالقی» دانشجوی مدیریت دانشگاه تهران؛ هنوز اون بیرون میچرخن و نصف مأمورای تهران ریختن تو دانشگاه تهران تا دانشجویانی که تنها تقاضاشون برقراری امنیت هست رو دستگیر کنن.
«این کشور هیچیش عادی نیست.»
«این کشور هیچیش عادی نیست.»