ما عاشقان طبابت بودیم، حداقل من که بودم. اینقدر که اینترن جراحی بودم تو ادمیت داخلی پیدام میکردن و اینترن داخلی بودم تو احیای مریض طب نیدل شدم.
ولی نذاشتند، نه سیستم، نه مردمِ همیشه طلبکار نه افرادی مثل مدیری و حسینی و امثالهم.
الان یک ماهی میشه، به جز اورژانسهای حیاتی، اونم
چون ممکنه به صورت لگال گریبان گیرم بشه و واقعا توان دادگاه رفتن رو ندارم،اصلا مهم نیست مریض سرماخوردهام خوب بشه یا نه.مهم نیست الان این دگزا توی روزهای اولیه بیماری ممکنه علایم اش رو بیشتر کنه،مهم نیست فشارش دوازدهه،کارگره،سرم لازم نداره ولی میخواد پولش رو بره بشاشه تو دسشتشویی
مهم برام تشخیص درست نیست، فقط رفع علایم و درمانِ موقتیه.
همه توانمو گذاشتم روی دکونام تا بعد هفت سال درس خوندن و کشیک دادن و توی روستا زندگی کردن و تهدید شدن برم به صورت و باسن و لب مردم ژل بزنم و لبخند مصنوعی تحویلشون بدم از اینکه چقدر قشنگ شدند.
برم از مافیای کثافت پزشکیِ
زیبایی حرص بخورم و مجبور بشم برای اینکه دکون مریض گیر بشه محتوا تولید کنم و توی هر نسخه ضدآفتاب گرون بنویسم.
اشتباه نکنید، هستند تعدادی از مریضا هم که لیاقت توضیح دادن و حرص خوردن رو دارند و به حرف آدم گوش میدن ک بهت اعتماد میکنن اما اونقدری نیستند که من هر رو صبح که میخوام بیام
درمونگاه بگم"آخ جون، بریم مریض درمان کنیم"
من آرزو داشتم یه روزی بشم جراح مغز و اعصاب و روزم رو توی اتاق عمل با این جمله شروع کنم"چه روز خوبیه برای نجات جون آدمها، بزن بریم"(نقل از سریال آناتومی گری) ولی نشد، نذاشتند و نخواستند.
الان که به خاطر شرایط #بزرگوار از این مطب به اون
مطب آوارهایم، میفهمم پزشک خوب چه نعمتیه. یکی توده رو برنمیداره چون ریسکیه، یکی برمیداره اما کامل برنداشته، یکی جراحی میکنه اما میگن سهمیهاییه نرید پیشش، یکی خوب جراحی میکنه وقت نداره.
گاهی فکر میکنم ما از آخرین نسلهایی بودیم که عشق درمان داشتیم و عاشق خوب شدن مریضا بودیم و
خرکیف میشدیم وقتی مریض میومد میگفت" نفس ات حقه و خوب شدم"
یه بار #سنبلالطیبم ازم پرسید به "رسالت آدمها" اعتقاد داری؟ گفتم نه. دیگه ندارم.
یه زمانی داشتم، یه زمانی دعا میکردم خدایا خیر من رو توی پزشکی قرار بده ولی الان چیزی از اون شور و هیجان نمونده برام.
آپدیت میمونم چون اصل
علمش رو دوست دارم، وگرنه پولش و مریض دیدنش هیچ انگیزهایی برام نذاشته!
▪️زَرا🫂
به جمع دانشجویان علوم پزشکی بپیوندید ❤️
@Mss_twitter
ولی نذاشتند، نه سیستم، نه مردمِ همیشه طلبکار نه افرادی مثل مدیری و حسینی و امثالهم.
الان یک ماهی میشه، به جز اورژانسهای حیاتی، اونم
چون ممکنه به صورت لگال گریبان گیرم بشه و واقعا توان دادگاه رفتن رو ندارم،اصلا مهم نیست مریض سرماخوردهام خوب بشه یا نه.مهم نیست الان این دگزا توی روزهای اولیه بیماری ممکنه علایم اش رو بیشتر کنه،مهم نیست فشارش دوازدهه،کارگره،سرم لازم نداره ولی میخواد پولش رو بره بشاشه تو دسشتشویی
مهم برام تشخیص درست نیست، فقط رفع علایم و درمانِ موقتیه.
همه توانمو گذاشتم روی دکونام تا بعد هفت سال درس خوندن و کشیک دادن و توی روستا زندگی کردن و تهدید شدن برم به صورت و باسن و لب مردم ژل بزنم و لبخند مصنوعی تحویلشون بدم از اینکه چقدر قشنگ شدند.
برم از مافیای کثافت پزشکیِ
زیبایی حرص بخورم و مجبور بشم برای اینکه دکون مریض گیر بشه محتوا تولید کنم و توی هر نسخه ضدآفتاب گرون بنویسم.
اشتباه نکنید، هستند تعدادی از مریضا هم که لیاقت توضیح دادن و حرص خوردن رو دارند و به حرف آدم گوش میدن ک بهت اعتماد میکنن اما اونقدری نیستند که من هر رو صبح که میخوام بیام
درمونگاه بگم"آخ جون، بریم مریض درمان کنیم"
من آرزو داشتم یه روزی بشم جراح مغز و اعصاب و روزم رو توی اتاق عمل با این جمله شروع کنم"چه روز خوبیه برای نجات جون آدمها، بزن بریم"(نقل از سریال آناتومی گری) ولی نشد، نذاشتند و نخواستند.
الان که به خاطر شرایط #بزرگوار از این مطب به اون
مطب آوارهایم، میفهمم پزشک خوب چه نعمتیه. یکی توده رو برنمیداره چون ریسکیه، یکی برمیداره اما کامل برنداشته، یکی جراحی میکنه اما میگن سهمیهاییه نرید پیشش، یکی خوب جراحی میکنه وقت نداره.
گاهی فکر میکنم ما از آخرین نسلهایی بودیم که عشق درمان داشتیم و عاشق خوب شدن مریضا بودیم و
خرکیف میشدیم وقتی مریض میومد میگفت" نفس ات حقه و خوب شدم"
یه بار #سنبلالطیبم ازم پرسید به "رسالت آدمها" اعتقاد داری؟ گفتم نه. دیگه ندارم.
یه زمانی داشتم، یه زمانی دعا میکردم خدایا خیر من رو توی پزشکی قرار بده ولی الان چیزی از اون شور و هیجان نمونده برام.
آپدیت میمونم چون اصل
علمش رو دوست دارم، وگرنه پولش و مریض دیدنش هیچ انگیزهایی برام نذاشته!
▪️زَرا🫂
به جمع دانشجویان علوم پزشکی بپیوندید ❤️
@Mss_twitter