✅از بخش #داستانخوانی پست میزارم. وقتشه روخوانی و معنی لغات و توضیح گرامرهای این صفحه رو که از قبل پیدا کردید، حالا بزارید تو بخش کامنت💚
▪️چون به ترتیب میریم جلو از قبل وقت داشتید مطالعه کنید 📗
▪️کتابی که در حال حاظر کار میکنیم: شازده کوچولو 어린왕자 🦊
✔️ این بخش شامل جایزهست، برای توضیحات بیشتر بزن رو این متن 🤩
어린왕자는 시커멓게 기름투성이가 된 손으로 망치를 잡고 있고, 그에게는 매우 흉칙해 보였을 물체 위로 몸을 숙이고 있는 나를 보면서 말했다.
شازده کوچولو با دستای سیاه روغنی، چکش رو گرفت
و به من که رو وسیلهای به ظاهر زشت و بزرگ خم شده بودم، نگاه کرد و گفت:
"아저씨는 어른들처럼 말하고 있어!"
"آقا! مثل آدم بزرگا حرف میزنی!"
이 말에 나는 좀 부끄러웠다.
با شنیدن این حرف کمی خجالت کشیدم😳
그는 사정없이 말을 이었다.
"아저씨는 모든 것을 혼동하고 있어... 모두 뒤죽박죽 민들어 버렸어!"
به حرفش ادامه داد:
"داری گیج میزنی.. همه چیزو با هم قاطی کردی!"
그는 정말 화가 나 있었다.
حسابی عصبانی شده بود😟
그의 금빛 머리카락이 바람에 나부꼈다
تار موهای طلاییش با باد تکون میخورد👱♀️
↔️↔️↔️𝕷𝕷𝕶↔️↔️↔️
⭕️کپی از ایده ممنوع⭕️
▪️چون به ترتیب میریم جلو از قبل وقت داشتید مطالعه کنید 📗
▪️کتابی که در حال حاظر کار میکنیم: شازده کوچولو 어린왕자 🦊
✔️ این بخش شامل جایزهست، برای توضیحات بیشتر بزن رو این متن 🤩
어린왕자는 시커멓게 기름투성이가 된 손으로 망치를 잡고 있고, 그에게는 매우 흉칙해 보였을 물체 위로 몸을 숙이고 있는 나를 보면서 말했다.
شازده کوچولو با دستای سیاه روغنی، چکش رو گرفت
و به من که رو وسیلهای به ظاهر زشت و بزرگ خم شده بودم، نگاه کرد و گفت:
"아저씨는 어른들처럼 말하고 있어!"
"آقا! مثل آدم بزرگا حرف میزنی!"
이 말에 나는 좀 부끄러웠다.
با شنیدن این حرف کمی خجالت کشیدم😳
그는 사정없이 말을 이었다.
"아저씨는 모든 것을 혼동하고 있어... 모두 뒤죽박죽 민들어 버렸어!"
به حرفش ادامه داد:
"داری گیج میزنی.. همه چیزو با هم قاطی کردی!"
그는 정말 화가 나 있었다.
حسابی عصبانی شده بود😟
그의 금빛 머리카락이 바람에 나부꼈다
تار موهای طلاییش با باد تکون میخورد👱♀️
↔️↔️↔️𝕷𝕷𝕶↔️↔️↔️
⭕️کپی از ایده ممنوع⭕️