⭕️ چگونه خرافات فراگیر میشود
نداشتن روحیه تحقیق و پرسشگری:
سیستم آموزشی ما مبتنی بر تحقیق نیست؛ لذا ما ایرانیان هیچگاه روش تحقیق و شناخت درست از غلط را یاد نگرفتهایم. همیشه چیزی برای یاد گرفتن به ما داده شده و ما عادت کردهایم که اطلاعات ورودی درست هستند. گویا سند و منبع برایمان مهم نیست. به راحتی میپذیریم و به راحتی انتقال میدهیم. در قریب به اتقاق شایعات به هیچ منبعی اشاره نشده، ولی آن را قبول میکنیم.
بیگانگی با مطالعه
حتی نوشتههای معروف از نویسندگان و شاعران شهیر کشورمان را نمیشناسیم! این است که به راحتی میشود جملات و عباراتی را به یک کتاب یا نویسنده یا شاعر بزرگ نسبت داد.
سنت گرایی و خرافه گرایی:
باورهای دینی و سنتی ، معمولا ما از «تحقیق» بر حذر داشته و به «تقلید» فرا میخواند. بخشی از شایعات نیز با استفاده از همین اصل با عنوان عقاید ماوراءالطبیعه پذیرفته می شود و عادت به بررسی و ارجحیت به پژوهش را کاهش نی دهد.
عدم آشنایی با منابع مورد اعتماد
به علت عدم شناخت صحیح از روش تحقیق، به منابع ضعیف اکتفا میکنیم. این نوع دیگری از زودباوری ماست. به عنوان مثال لینک مربوط به یک وبلاگ فارسی یا یک سایت گمنام خبر فارسی برای عدهای به عنوان منبع قابل قبول است. هیچگاه از خودمان نمیپرسیم که اگر این خبر صحت داشت، منابع معتبر کجا هستند؟! همچنین منابعی به عنوان دانشنامهی آزاد (از جمله ویکیپدیا) وجود دارند که «لزوماً» قابل اعتماد نیستند!
عدم وجود رسانههای مستقل و مورد اعتماد:
بخصوص از نظر سیاسی بیطرف
به نظر میرسد در ایران افکار عمومی اعتماد چندانی به رسانههای داخل کشور ندارند و آنها را جانبدارانه میانگارند. این مشکل حتی در مورد اندک روزنامه های منتقد یا شبه مستقل نیز به صورت دیگری خود را نشان میدهد. تجربهی توقیف و تعطیل شدن رسانههای مخالف، پندارهی وجود سانسور و تحت فشار بودن رسانه ها را در ذهن ایرانیان تثبیت کرده است. همین عدم اعتماد عمومی باعث شده است گاهی خبرها و داستانهای شنیده شده در تاکسی و… از اخبار رسانههای موجود جدیتر گرفته شود و البته شایعات که راه خود را آسانتر پیدا میکنند! در تقابل با صدها سایت و نشریهی منتشر کنندهی شایعات وجود ندارد و اقبال عمومی به شایعات بیشتر از روشنگری دربارهی آنهاست. خبر روشنگرانه حتی یک دهم خود شایعه تکثیر نمیشود!
تحلیل احساسی یا ناشی از حب و بغض:
شایعاتی که برایمان خوشایند است باور می کنیم و چیزهایی که دوست داریم واقعی باشند بدون تحقیق می پذیریم. علاقه ما به داستانهای محیرالعقول عامه پسند.
قرار گرفتن در مرکز توجه:
کسی که شایعهای را بازنشر میکند به سرعت مورد توجه عوام قرار میگیرد.
اسطوره سازی:
دوست داریم همیشه یک انسان را فرابشری و بسیار خاص معرفی کنیم و در مقابل این ابرقهرمانان همیشه ضدقهرمانهایی میسازیم!
نداشتن روحیه تحقیق و پرسشگری:
سیستم آموزشی ما مبتنی بر تحقیق نیست؛ لذا ما ایرانیان هیچگاه روش تحقیق و شناخت درست از غلط را یاد نگرفتهایم. همیشه چیزی برای یاد گرفتن به ما داده شده و ما عادت کردهایم که اطلاعات ورودی درست هستند. گویا سند و منبع برایمان مهم نیست. به راحتی میپذیریم و به راحتی انتقال میدهیم. در قریب به اتقاق شایعات به هیچ منبعی اشاره نشده، ولی آن را قبول میکنیم.
بیگانگی با مطالعه
حتی نوشتههای معروف از نویسندگان و شاعران شهیر کشورمان را نمیشناسیم! این است که به راحتی میشود جملات و عباراتی را به یک کتاب یا نویسنده یا شاعر بزرگ نسبت داد.
سنت گرایی و خرافه گرایی:
باورهای دینی و سنتی ، معمولا ما از «تحقیق» بر حذر داشته و به «تقلید» فرا میخواند. بخشی از شایعات نیز با استفاده از همین اصل با عنوان عقاید ماوراءالطبیعه پذیرفته می شود و عادت به بررسی و ارجحیت به پژوهش را کاهش نی دهد.
عدم آشنایی با منابع مورد اعتماد
به علت عدم شناخت صحیح از روش تحقیق، به منابع ضعیف اکتفا میکنیم. این نوع دیگری از زودباوری ماست. به عنوان مثال لینک مربوط به یک وبلاگ فارسی یا یک سایت گمنام خبر فارسی برای عدهای به عنوان منبع قابل قبول است. هیچگاه از خودمان نمیپرسیم که اگر این خبر صحت داشت، منابع معتبر کجا هستند؟! همچنین منابعی به عنوان دانشنامهی آزاد (از جمله ویکیپدیا) وجود دارند که «لزوماً» قابل اعتماد نیستند!
عدم وجود رسانههای مستقل و مورد اعتماد:
بخصوص از نظر سیاسی بیطرف
به نظر میرسد در ایران افکار عمومی اعتماد چندانی به رسانههای داخل کشور ندارند و آنها را جانبدارانه میانگارند. این مشکل حتی در مورد اندک روزنامه های منتقد یا شبه مستقل نیز به صورت دیگری خود را نشان میدهد. تجربهی توقیف و تعطیل شدن رسانههای مخالف، پندارهی وجود سانسور و تحت فشار بودن رسانه ها را در ذهن ایرانیان تثبیت کرده است. همین عدم اعتماد عمومی باعث شده است گاهی خبرها و داستانهای شنیده شده در تاکسی و… از اخبار رسانههای موجود جدیتر گرفته شود و البته شایعات که راه خود را آسانتر پیدا میکنند! در تقابل با صدها سایت و نشریهی منتشر کنندهی شایعات وجود ندارد و اقبال عمومی به شایعات بیشتر از روشنگری دربارهی آنهاست. خبر روشنگرانه حتی یک دهم خود شایعه تکثیر نمیشود!
تحلیل احساسی یا ناشی از حب و بغض:
شایعاتی که برایمان خوشایند است باور می کنیم و چیزهایی که دوست داریم واقعی باشند بدون تحقیق می پذیریم. علاقه ما به داستانهای محیرالعقول عامه پسند.
قرار گرفتن در مرکز توجه:
کسی که شایعهای را بازنشر میکند به سرعت مورد توجه عوام قرار میگیرد.
اسطوره سازی:
دوست داریم همیشه یک انسان را فرابشری و بسیار خاص معرفی کنیم و در مقابل این ابرقهرمانان همیشه ضدقهرمانهایی میسازیم!