Part 30
غلام : بیا دیگ کجا موندی چرا وایستادی ؟؟،
پروانه : جلوتر اومد لبه ی چادرمو کشیدم جلو و آروم لب زدم.. ه هیچی همینطوری ی لحظه دلم گرفت وایستادم....
غلام : چرا دلت بگیره اومدیم بیرون دیگ ،،،
پروانه : همین دیگ ذوق دارم بعد چند وقت دارم تو کوچه خیابونا قدم میزنم ....
غلام : تو هوای مارو داشته باش و منم قول میدم هرروز بیارمت بیرون تو جون بخواه.
پروانه : ب گردنم پیج و تاپ دادم و لب زدم یعنی حتی اگ اعظمم بیاد بازم میاریم بیرون؟؟؟
غلام : بله ک میارم تو جون بخواه تو فقط بِده ی خوبی باش منم کم نمیزارم....
تو کافه نشسته بودیم ...گارسون تازه واسمون کباب آورده بود غلام داشت دو لپی میخورد تازه واسه ی خودم میخواستم لقمه بگیرم که ی پسر بچه ی کوچولو وارد کافه شد و میون میزا میچرخید و پول میخواست از دور با غم نگاش کردم ک نزدیک میز اومد
غلام: کجا رو نگاه میکنی پری غذات و بخور بابا ب اینا رحم نکن
پروانه : بی توجه ب حرف غلام ی تیکه نون لواش برداشتم و چند تیکه کباب گزاشتم براش و لبخند زدم و بهش دستش دادم اونقد گشنش بود ک سریع از دستم قاپید
مرسی خاله جووون
نوش جونت عزیزم ....
غلام : چ دل رحمی پری اخ کاش ی موی تو تو تن اون اعظم ایکبیری بود .....
پری : دلمو غم گرفته بود اما بغضمو با غذا قورت دادم ....
وارد خونه شدیم تا غلام در و باز کرد و پامو گزاشتم تو راهرو داشتم میرفتم سمت اتاق خودم ک غلام صدام زد
غلام : کجا کجا ؟؟؟؟
پروانه : سرمو برگردوندم و نگاش کردم ... جونم
اومد جلو و دستشو رو باصنم نشست
غلام : مثل اینکه یادت رفته میخام امشب عقب و جلوت و یکی کنم
پروانه: وای خسته ام اخع ..
غلام : خسته ام اینا رو نگو من ب اندازه ی ی شیر گرسنه ام
پروانه : پقی زدم زیر خنده
غلام : میخام یکی کنم سوراخاتو ....
پروانه : وایی تا لبمو ب دندون گرفتم دستشو زیر زانوم انداخت از فرصت استفاده کردم
وای غلام الان یکی میاد اینجا تو راهرو مارو میبینه میدونی ک خبر چینا ب اعظم بگن چی میشه بریم تو اتاق اعظم
ی نگاه بهم کرد و من با عشوه دستمو کشیدم دور کمرش ک لب زد
غلام : باشه بریم اوووف میخام ی طوری جرت بدم تمومه خاطره های جنده گریت یادت بره ..
غلام : بیا دیگ کجا موندی چرا وایستادی ؟؟،
پروانه : جلوتر اومد لبه ی چادرمو کشیدم جلو و آروم لب زدم.. ه هیچی همینطوری ی لحظه دلم گرفت وایستادم....
غلام : چرا دلت بگیره اومدیم بیرون دیگ ،،،
پروانه : همین دیگ ذوق دارم بعد چند وقت دارم تو کوچه خیابونا قدم میزنم ....
غلام : تو هوای مارو داشته باش و منم قول میدم هرروز بیارمت بیرون تو جون بخواه.
پروانه : ب گردنم پیج و تاپ دادم و لب زدم یعنی حتی اگ اعظمم بیاد بازم میاریم بیرون؟؟؟
غلام : بله ک میارم تو جون بخواه تو فقط بِده ی خوبی باش منم کم نمیزارم....
تو کافه نشسته بودیم ...گارسون تازه واسمون کباب آورده بود غلام داشت دو لپی میخورد تازه واسه ی خودم میخواستم لقمه بگیرم که ی پسر بچه ی کوچولو وارد کافه شد و میون میزا میچرخید و پول میخواست از دور با غم نگاش کردم ک نزدیک میز اومد
غلام: کجا رو نگاه میکنی پری غذات و بخور بابا ب اینا رحم نکن
پروانه : بی توجه ب حرف غلام ی تیکه نون لواش برداشتم و چند تیکه کباب گزاشتم براش و لبخند زدم و بهش دستش دادم اونقد گشنش بود ک سریع از دستم قاپید
مرسی خاله جووون
نوش جونت عزیزم ....
غلام : چ دل رحمی پری اخ کاش ی موی تو تو تن اون اعظم ایکبیری بود .....
پری : دلمو غم گرفته بود اما بغضمو با غذا قورت دادم ....
وارد خونه شدیم تا غلام در و باز کرد و پامو گزاشتم تو راهرو داشتم میرفتم سمت اتاق خودم ک غلام صدام زد
غلام : کجا کجا ؟؟؟؟
پروانه : سرمو برگردوندم و نگاش کردم ... جونم
اومد جلو و دستشو رو باصنم نشست
غلام : مثل اینکه یادت رفته میخام امشب عقب و جلوت و یکی کنم
پروانه: وای خسته ام اخع ..
غلام : خسته ام اینا رو نگو من ب اندازه ی ی شیر گرسنه ام
پروانه : پقی زدم زیر خنده
غلام : میخام یکی کنم سوراخاتو ....
پروانه : وایی تا لبمو ب دندون گرفتم دستشو زیر زانوم انداخت از فرصت استفاده کردم
وای غلام الان یکی میاد اینجا تو راهرو مارو میبینه میدونی ک خبر چینا ب اعظم بگن چی میشه بریم تو اتاق اعظم
ی نگاه بهم کرد و من با عشوه دستمو کشیدم دور کمرش ک لب زد
غلام : باشه بریم اوووف میخام ی طوری جرت بدم تمومه خاطره های جنده گریت یادت بره ..