Part 21
پروانه : اکثر اونایی ک مشتری نداشتن امشب تو حیاط اومده بودن ..نوازنده ها داشتن میزدن و خواننده هم میخوند و رقاصا هم میرقصیدن ..بقیه هم یا داشتن شراب میخورن یا با مشتریاشون تو اتاق بودن یا وسط حیاط مشغول عشق بازی.... نسترن و رعنا رفته بودن تو حیاط ..پرده ی اتاق و کشیدم و سمت ایینه رفتم ... صورتمو رعنا میکاپ کرده بود برا جشن امشب یه پیرهن لمه ی سورمه ای براق یقه باز و پشت باز و کوتاه تنم کرده بودم و کفشای مشکی پاشنه بلندم و پام کردم و از اتاق بیرون اومدم و تو سالن ک داشتم رد میشدم نگاه خیره ی بعضی هاشون روم بود و از پله های حیاط پایین اومدم سمت اونا رفتم ک دور تا دور هم وسط حیاط نشسته بودن همینجوری ک جلو میرفتم نگاه خیره ی چند تا مرد و همینطور نگهبانا رو رو خودم احساس کردم نسترن سمتم اومد تو دستش دو تا لیوان شراب بود و اومد کنارم و سرش و جلو آورد و لیوان و داد دستم..لیوان شراب و ازش گرفتم
نسترن : اووف چه جوری انداختی بیرون نگاه همه ی این بزمچه های هیز رو توعه
پروانه : لبخند زدم از حرف نسترن همینطور که حواسم به روبرو بود یکی از نوازنده ها بهم چشمک زد و تره ای از موهام و ک جلو صورتم بود و پشت گوشم انداختم و
نسترن : این نوازنده بد جور روت راست کرده ها..
پروانه : آره از اون نگاه های هیزش معلومه
نسترن: ببین چه جوری داره از دور میبوستت و لبشو غنچه کرده خخخ
پروانه: لیوان مشروب و نزدیک لبم بردم و چند قلپ ازش خوردم... رو کردم سمت نسترن و لب زدم رعنا کجاست ؟،
نسترن : رعنا بالاست گفت حواسم به عفتشونه هر وقت بخوان بیان تو حیاط میاد خبر میده منم همین دور و ورام حواسم هست تو برو تو نخ غلام
پروانه : کجاست ؟؟
نسترن : خبرش تو اتاق با یکی از نگهبانا داره تریاک میشه
پروانه: نسترنم عزیزم من میرم اونور کنار راهرو وای میستم ک بیرون اومد منو ببینه
نسترن: برو قربونت بشم ..
پروانه: از کنار نسترن جدا شدم و سمت راهرو رفتم اول راهرو رو به جمعیت رقصنده ها و نوازنده ها وایستادم ....
پروانه : اکثر اونایی ک مشتری نداشتن امشب تو حیاط اومده بودن ..نوازنده ها داشتن میزدن و خواننده هم میخوند و رقاصا هم میرقصیدن ..بقیه هم یا داشتن شراب میخورن یا با مشتریاشون تو اتاق بودن یا وسط حیاط مشغول عشق بازی.... نسترن و رعنا رفته بودن تو حیاط ..پرده ی اتاق و کشیدم و سمت ایینه رفتم ... صورتمو رعنا میکاپ کرده بود برا جشن امشب یه پیرهن لمه ی سورمه ای براق یقه باز و پشت باز و کوتاه تنم کرده بودم و کفشای مشکی پاشنه بلندم و پام کردم و از اتاق بیرون اومدم و تو سالن ک داشتم رد میشدم نگاه خیره ی بعضی هاشون روم بود و از پله های حیاط پایین اومدم سمت اونا رفتم ک دور تا دور هم وسط حیاط نشسته بودن همینجوری ک جلو میرفتم نگاه خیره ی چند تا مرد و همینطور نگهبانا رو رو خودم احساس کردم نسترن سمتم اومد تو دستش دو تا لیوان شراب بود و اومد کنارم و سرش و جلو آورد و لیوان و داد دستم..لیوان شراب و ازش گرفتم
نسترن : اووف چه جوری انداختی بیرون نگاه همه ی این بزمچه های هیز رو توعه
پروانه : لبخند زدم از حرف نسترن همینطور که حواسم به روبرو بود یکی از نوازنده ها بهم چشمک زد و تره ای از موهام و ک جلو صورتم بود و پشت گوشم انداختم و
نسترن : این نوازنده بد جور روت راست کرده ها..
پروانه : آره از اون نگاه های هیزش معلومه
نسترن: ببین چه جوری داره از دور میبوستت و لبشو غنچه کرده خخخ
پروانه: لیوان مشروب و نزدیک لبم بردم و چند قلپ ازش خوردم... رو کردم سمت نسترن و لب زدم رعنا کجاست ؟،
نسترن : رعنا بالاست گفت حواسم به عفتشونه هر وقت بخوان بیان تو حیاط میاد خبر میده منم همین دور و ورام حواسم هست تو برو تو نخ غلام
پروانه : کجاست ؟؟
نسترن : خبرش تو اتاق با یکی از نگهبانا داره تریاک میشه
پروانه: نسترنم عزیزم من میرم اونور کنار راهرو وای میستم ک بیرون اومد منو ببینه
نسترن: برو قربونت بشم ..
پروانه: از کنار نسترن جدا شدم و سمت راهرو رفتم اول راهرو رو به جمعیت رقصنده ها و نوازنده ها وایستادم ....