تردید ندارم که شدی راحت جانم
تا چشم تو را دید دلم، رفته امانم
از وسوسه ی گندم موهای بهشتیت
در شیب هبوطم به گمانم به گمانم
با جادوی عشق تو رسیدم به جوانی
انگار زلیخا شده محو جریانم
نو می شود از منحنی خنده ی تو، ماه
یک بوسه ی تو تازه کند روح و روانم
روحم به جلا امده از بوی تو ای گل
نطقم شده باز از تو و گل کرده بیانم
#حسین_منزوی
@Iove_Poems
تا چشم تو را دید دلم، رفته امانم
از وسوسه ی گندم موهای بهشتیت
در شیب هبوطم به گمانم به گمانم
با جادوی عشق تو رسیدم به جوانی
انگار زلیخا شده محو جریانم
نو می شود از منحنی خنده ی تو، ماه
یک بوسه ی تو تازه کند روح و روانم
روحم به جلا امده از بوی تو ای گل
نطقم شده باز از تو و گل کرده بیانم
#حسین_منزوی
@Iove_Poems