به گمانم شما هم تابهحال کمرنگشدن کشش چیزها را دیدهاید. مثال مکررش آهنگهایی هستند که بعد از آرامگرفتنِ طوفانِ نرسیدنها، دانهدانه راهی زبالهدانی میشوند. ازآنجاییکه دیگر تلخی سابق را ندارند و بهاصطلاح مزه نمیدهند.
اینان آثار نیمهجانی هستند که از احساسات ما جان میگیرند. پیازداغ تلخی را زیاد میکنند و غممان را غمگینتر. بهگونهای که نقش اینان وابستهٔ احساس ماست.
درکنار اینان اما، عجایبی هستند که تماممان را چیره میشوند و چنان میکوبند که قالب خود را غالبمان میکنند. اگر خنده باشد، میاندازند و اگر ذوق باشد، کور میکنند. با قدرت عجایب، از خود گرفته و آنی میشویم که او میخواهد. 1:41
«انطباع حس» همین است و عجایب همین هستند. آنها منتظر نمینشینند تا غمگین شویم و بعد آستین همت را بالا بزنند؛ چراکه تیرشان همیشه در چله است.
حالا سری به گنجهٔ هنرهایتان بزنید و ببینید چه داستانها، چه آهنگها، چه نقاشیها و چه هر چیزهایی دارید که دیروز «حس»ِ پرداختن بهشان بود، امروز نیست و فردا شاید باشد.
اینان آثار نیمهجانی هستند که از احساسات ما جان میگیرند. پیازداغ تلخی را زیاد میکنند و غممان را غمگینتر. بهگونهای که نقش اینان وابستهٔ احساس ماست.
درکنار اینان اما، عجایبی هستند که تماممان را چیره میشوند و چنان میکوبند که قالب خود را غالبمان میکنند. اگر خنده باشد، میاندازند و اگر ذوق باشد، کور میکنند. با قدرت عجایب، از خود گرفته و آنی میشویم که او میخواهد. 1:41
«انطباع حس» همین است و عجایب همین هستند. آنها منتظر نمینشینند تا غمگین شویم و بعد آستین همت را بالا بزنند؛ چراکه تیرشان همیشه در چله است.
حالا سری به گنجهٔ هنرهایتان بزنید و ببینید چه داستانها، چه آهنگها، چه نقاشیها و چه هر چیزهایی دارید که دیروز «حس»ِ پرداختن بهشان بود، امروز نیست و فردا شاید باشد.