یکی از صالحین نقل میکند:
«دوستی داشتم همیشە بە من غبطە میخورد کە هر روز قبل از او بە نماز صبح میرسیدم و در آنجا حضور مییافتم، و هرچە سعی میکرد کە پیش از من بیاید اما همیشە پیش از او در مسجد حاضر بودم، یك روز راز حضور بە موقع مرا پرسید کە: چطور میتوانی همیشه زود به مسجد بیایی و بر این کار نیز مداومت داشتە باشی؟!
گفتم: الحمدللە دو زن دارم که برای خدمت و کمک کردن به من در این زمینه، با هم رقابت میکنند.
بنابراین دوستم مشتاق شد کە با زن دیگری ازدواج کند، پس اینگونە شد؛ الحمدلله هر دو با هم در مسجد میخوابیم.
❀ فَن التَّخْطِيطِ | مترجم: فریبا کریمنژاد
«دوستی داشتم همیشە بە من غبطە میخورد کە هر روز قبل از او بە نماز صبح میرسیدم و در آنجا حضور مییافتم، و هرچە سعی میکرد کە پیش از من بیاید اما همیشە پیش از او در مسجد حاضر بودم، یك روز راز حضور بە موقع مرا پرسید کە: چطور میتوانی همیشه زود به مسجد بیایی و بر این کار نیز مداومت داشتە باشی؟!
گفتم: الحمدللە دو زن دارم که برای خدمت و کمک کردن به من در این زمینه، با هم رقابت میکنند.
بنابراین دوستم مشتاق شد کە با زن دیگری ازدواج کند، پس اینگونە شد؛ الحمدلله هر دو با هم در مسجد میخوابیم.
❀ فَن التَّخْطِيطِ | مترجم: فریبا کریمنژاد