•
از اون لبخند آسمانی که ازش گفته میشد خبری نبود.
زحل توی این جمع سه نفره اونقدر کمرنگ بود که دیده نمیشد ولی زهره با توجه به نزدیکیش به زمین و خورشید کنار ماه مثل همیشه دیده میشد
فکر میکردم با ی ایموجی لبخند توی اسمون روبرو میشم ولی دیدن همین تصویر هم زیبا بود.
مادرم، چاقو را در آب نمیشُست!!!
ماه زخمي ميشد.
از اون لبخند آسمانی که ازش گفته میشد خبری نبود.
زحل توی این جمع سه نفره اونقدر کمرنگ بود که دیده نمیشد ولی زهره با توجه به نزدیکیش به زمین و خورشید کنار ماه مثل همیشه دیده میشد
فکر میکردم با ی ایموجی لبخند توی اسمون روبرو میشم ولی دیدن همین تصویر هم زیبا بود.
كاش هنوز هم دوره ي سهراب ها بود.
شعر بود و آرامش بود و زندگي!