برای تو.
هموز چیزی از رفتنت نگذشته و از همین الان هم دلم برات تنگ شده!
نمیدونم چیشد که یهو رفتی،
حتی نمیدونم الان کجایی و جات خوبه یا نه.
اما من هر لحظه چشم به راهم،
یک لحظه هم دست از فکر کردن بهت برنمیدارم انگار ذهنم هیچچیزی به جز تورو پردازش نمیکنخ.
گریه نمیکنم! با اینکه نیستی ولی انگار داغیِ تنت که به تنم منتقل شده اجازه نمیده به چیز دیگهای جز حس خوب آغوشت فکر کنم.
حقیقتش خیلی دوست دارم بیام پیشت، ولی مسیر رسیدن بهت زیاد هموار نیست؛ وگرنه من آدم یکجا نشستن و منتظر موندن نیستم!
راستی، اگر غلط تایپی دارگ ببخشید بالاخره اشک دید آدم و تار میکنه...
به هرحال،
نمیدونم صدامو میشنوی یا نه!
اما از همینجا میگم؛ چه باشی، چه نباشی، چه نزدیک باشی، چه دور باشی، چه خوب باشی و چه بد، دوستت دارم نقرهایِ من.
هموز چیزی از رفتنت نگذشته و از همین الان هم دلم برات تنگ شده!
نمیدونم چیشد که یهو رفتی،
حتی نمیدونم الان کجایی و جات خوبه یا نه.
اما من هر لحظه چشم به راهم،
یک لحظه هم دست از فکر کردن بهت برنمیدارم انگار ذهنم هیچچیزی به جز تورو پردازش نمیکنخ.
گریه نمیکنم! با اینکه نیستی ولی انگار داغیِ تنت که به تنم منتقل شده اجازه نمیده به چیز دیگهای جز حس خوب آغوشت فکر کنم.
حقیقتش خیلی دوست دارم بیام پیشت، ولی مسیر رسیدن بهت زیاد هموار نیست؛ وگرنه من آدم یکجا نشستن و منتظر موندن نیستم!
راستی، اگر غلط تایپی دارگ ببخشید بالاخره اشک دید آدم و تار میکنه...
به هرحال،
نمیدونم صدامو میشنوی یا نه!
اما از همینجا میگم؛ چه باشی، چه نباشی، چه نزدیک باشی، چه دور باشی، چه خوب باشی و چه بد، دوستت دارم نقرهایِ من.