من از آب جاری میآیم
از برگهایی که میلرزند
با لمس زخمههای باد
که پُر شتاب میوزد
من از عصرگاهی میآیم که نمیخواهد خواباش ببرد و با چشمان پُر ولع
ستارهها را سرسختانه مینگرد
شب جاریست در رگهای کبود
در تمامی تن در نوک انگشتان
و میتپد با هوسی ناکام
من صدایی خسته و گرفتهام
که خاموشِ خاموش مانده است
و بر فرازِ سرم روزها
با بالهای گسترده و خالی
میگذرند.
هالینا پوشویاتووسکا
@Gray_Lotus
از برگهایی که میلرزند
با لمس زخمههای باد
که پُر شتاب میوزد
من از عصرگاهی میآیم که نمیخواهد خواباش ببرد و با چشمان پُر ولع
ستارهها را سرسختانه مینگرد
شب جاریست در رگهای کبود
در تمامی تن در نوک انگشتان
و میتپد با هوسی ناکام
من صدایی خسته و گرفتهام
که خاموشِ خاموش مانده است
و بر فرازِ سرم روزها
با بالهای گسترده و خالی
میگذرند.
هالینا پوشویاتووسکا
@Gray_Lotus