مردی خسیس به همراه زنش به خرید رفت
دم طلافروشی گفت : طلا بخوای شرمندتم،بدل بخوای درخدمتم
دم پارچه فروشی گفت : حرير بخوای شرمندتم، تترون بخوای درخدمتم
شب موقع خواب ، مرد هوس کرد ، زن پشتش را بـه مرد کرد و گفت : جلو بخوای شرمندتم، چُسمو بخوای درخدمتم ...
@Gazviin_abad
دم طلافروشی گفت : طلا بخوای شرمندتم،بدل بخوای درخدمتم
دم پارچه فروشی گفت : حرير بخوای شرمندتم، تترون بخوای درخدمتم
شب موقع خواب ، مرد هوس کرد ، زن پشتش را بـه مرد کرد و گفت : جلو بخوای شرمندتم، چُسمو بخوای درخدمتم ...
@Gazviin_abad