🔰معنی چیلله:
چیلله در زبان تورکی به معنی کشیدگی بیش از حد یا همان درازی است و این شب چون درازترین شب سال هست به این نام گذاشتهاند.
🔸فلسفه چله گئجه سی:
در افسانه هاي کهن آذربايجان، دو چيلله وجود دارد که چيلله ي بزرگ همزمان با شب چله آغاز مي شود و چهل روز طول مي کشد. مطابق افسانه هاي کهن، پيرزني که در فولکلور آذربايجان "قاري ننه" (مادربزرگ پير) خوانده مي شود، دو پسر دارد که نام يکي "بؤيوک چيلله" يا چله ي بزرگ است و پسر کوچکتر، نام "بالا چيلله" را بر خود دارد و عمرش بيست روز است. از ابتداي شب چله، چيلله ي بزرگ آغاز مي شود.
در روزهاي پاياني چله ي بزرگ، برادر کوچکتر که مغرور است، نزد برادر بزرگتر مي آيد و مي گويد: «سن گئتدين نئيله دين؟» (در اين مدت چه کرده اي؟) چله ی بزرگ مي گويد: «من گئتديم دوندارديم. اوشوتدوم. ناخوشلاتديم گلديم»
(من رفتم مردم را از سرما لرزاندم و مريضشون کردم)!" برادر کوچکتر مي گويد: «اگر من گئتسم، قاري لري كورك دن، گلين لري بيلك دن، كؤرپه لري بلك دن، ائيله رم.» (تو که کاري نکرده اي! اگر من بروم!" کاري مي کنم که نوزادان در گهواره هايشان يخ بزنند)!" برادر بزرگتر به طعنه به او مي گويد: "عؤمرون آزدي، دالين يازدي!" (عمرت کوتاه است و به دنبالت بهار مي آيد)
چله ي کوچک در طول فرمانروايي خود، سرما را در تمام سرزمين ها حکمفرما مي کند و در يکي از همين روزها، در يکي از کوههاي قلمرو خود به دست برف اسير مي شود. خبر به قاري ننه مي رسد و او براي آزادي فرزندش از زندان برف، به کوه رفته و با سيخي که روي آتش، داغ و به نبرد برف رفته و در نهايت، برفها را آب مي کند. چله ي کوچک بعد از آزادي متوجه مي شود که در آن روز عمرش تمام شده و "بايرام آيي" يا همان اسفندماه آغاز شده است.
#چله_مبارک 🍉
#گروه_شبکه_جم_آز🌹
@GEMAZ
چیلله در زبان تورکی به معنی کشیدگی بیش از حد یا همان درازی است و این شب چون درازترین شب سال هست به این نام گذاشتهاند.
🔸فلسفه چله گئجه سی:
در افسانه هاي کهن آذربايجان، دو چيلله وجود دارد که چيلله ي بزرگ همزمان با شب چله آغاز مي شود و چهل روز طول مي کشد. مطابق افسانه هاي کهن، پيرزني که در فولکلور آذربايجان "قاري ننه" (مادربزرگ پير) خوانده مي شود، دو پسر دارد که نام يکي "بؤيوک چيلله" يا چله ي بزرگ است و پسر کوچکتر، نام "بالا چيلله" را بر خود دارد و عمرش بيست روز است. از ابتداي شب چله، چيلله ي بزرگ آغاز مي شود.
در روزهاي پاياني چله ي بزرگ، برادر کوچکتر که مغرور است، نزد برادر بزرگتر مي آيد و مي گويد: «سن گئتدين نئيله دين؟» (در اين مدت چه کرده اي؟) چله ی بزرگ مي گويد: «من گئتديم دوندارديم. اوشوتدوم. ناخوشلاتديم گلديم»
(من رفتم مردم را از سرما لرزاندم و مريضشون کردم)!" برادر کوچکتر مي گويد: «اگر من گئتسم، قاري لري كورك دن، گلين لري بيلك دن، كؤرپه لري بلك دن، ائيله رم.» (تو که کاري نکرده اي! اگر من بروم!" کاري مي کنم که نوزادان در گهواره هايشان يخ بزنند)!" برادر بزرگتر به طعنه به او مي گويد: "عؤمرون آزدي، دالين يازدي!" (عمرت کوتاه است و به دنبالت بهار مي آيد)
چله ي کوچک در طول فرمانروايي خود، سرما را در تمام سرزمين ها حکمفرما مي کند و در يکي از همين روزها، در يکي از کوههاي قلمرو خود به دست برف اسير مي شود. خبر به قاري ننه مي رسد و او براي آزادي فرزندش از زندان برف، به کوه رفته و با سيخي که روي آتش، داغ و به نبرد برف رفته و در نهايت، برفها را آب مي کند. چله ي کوچک بعد از آزادي متوجه مي شود که در آن روز عمرش تمام شده و "بايرام آيي" يا همان اسفندماه آغاز شده است.
#چله_مبارک 🍉
#گروه_شبکه_جم_آز🌹
@GEMAZ