چه می بینید؟
چند سال پیش...
یک سطل آشغال در کنار یک خیابان حوالی یک روستا
رو به روی یک دشت بزرگ ساعت حوالی ۹ شب
در اینجا حدودا ۸۰ هزار دلار ضرر کردم روی یک جدول نشسته بودم
ماشینمو وسط مسیر دادم به خانواده و پیاده شدم
گفتم من نمیتونم بیام مهمانی شما برین
رفتم داخل روستا ی آژانس بگیرم برگردم خونه
طرف گفت هزینه اش زیاد میشه ها گفتم اوکیه فقط بریم
نیم ساعت وایستادم ماشینش خراب بود درست نشد و هیچ ماشین دیگه ای نبود
یکی دو ساعتی اونجا قدم زدم و چقدر سخت بود
ولی تصمیمات مهمی گرفتم
الان این عکسو دیدم و ته دلم گفتم آخ آخ چه صحنه ای
شاید قابش کنم بزنم به دیوار چون فقط من متوجه اش میشم
قدر لحظاتتون رو بدونید
موفق بشین وگرنه له میشین
خدا قوت
🛫@forexeyvazi
چند سال پیش...
یک سطل آشغال در کنار یک خیابان حوالی یک روستا
رو به روی یک دشت بزرگ ساعت حوالی ۹ شب
در اینجا حدودا ۸۰ هزار دلار ضرر کردم روی یک جدول نشسته بودم
ماشینمو وسط مسیر دادم به خانواده و پیاده شدم
گفتم من نمیتونم بیام مهمانی شما برین
رفتم داخل روستا ی آژانس بگیرم برگردم خونه
طرف گفت هزینه اش زیاد میشه ها گفتم اوکیه فقط بریم
نیم ساعت وایستادم ماشینش خراب بود درست نشد و هیچ ماشین دیگه ای نبود
یکی دو ساعتی اونجا قدم زدم و چقدر سخت بود
ولی تصمیمات مهمی گرفتم
الان این عکسو دیدم و ته دلم گفتم آخ آخ چه صحنه ای
شاید قابش کنم بزنم به دیوار چون فقط من متوجه اش میشم
قدر لحظاتتون رو بدونید
موفق بشین وگرنه له میشین
خدا قوت
🛫@forexeyvazi