یه روزایی با سوپروایزرم میرم Nursing home که همون خونهی سالمندانه، یه سری آدم پیر گوگولی که هر کی اتاقش رو به یه شکلی چیده، پر قاب عکس از روزای شاد کنار خانواده، عکس عروسی، عکس نوه، عکس همسری که مرده، عکس سگی که یه روزی وفادارترین رفیقش بوده، سرتیفیکیت صد سالگی از ملکهی اینگلیس، کتاب و یادگاری و …
یه ملغمهی تلخ و شیرینیه برام این روزا، هم جالبه این همه خاطره، هم خیلی غیرقابل باوره گاهی این آدمی که الان از پس سادهترین کاراش بر نمیاد یه روزی مثل همهی ما شاد و سرحال و پر انرژی بوده. انگار هر هفته یادم میندازه چقدر “دنیا وفا ندارد ای نور هر دو دیده” 🥲
یه ملغمهی تلخ و شیرینیه برام این روزا، هم جالبه این همه خاطره، هم خیلی غیرقابل باوره گاهی این آدمی که الان از پس سادهترین کاراش بر نمیاد یه روزی مثل همهی ما شاد و سرحال و پر انرژی بوده. انگار هر هفته یادم میندازه چقدر “دنیا وفا ندارد ای نور هر دو دیده” 🥲