سلام یکی از زندان های مخفی رژیم تو خیابون انقلاب از میدان انقلاب به سمت ازادی که میری سمت چپ یه اداره راهنمایی رانندگی بزرگ هست نبش یه خیابونه اسمش نمیدونم چیه دقیقا این سمت خیابون روبروی همون راهنمایی رانندگی یه قطعه زمین خالی هست که قبلا یه بنر زده بودن نوشته بودن بسیج ناحیه غرب بعد از یه مدت تابلو زدن پارکینگ بانک قوامین الان نمیدونم تابلو داره یا نه اما داخل اون زمین خالی که نبش خیابون هم هست توش سه تا کانکس هست که از داخل یکیشون در باز میشه پله میخوره میری توی محوطه حدودا ۳۰ متری از اون دوتای دیگه خبر ندارم که ایا به حایی راه داره یا نه اما اون که خودمو بردن یه محوطه ۳۰ متری هست بعد از حدود ۱۰تا پله که ۵ تا راهرو داره هر راهرو یه بند هست داخل راهرو ها فقط سمت راستشون اتاق هست ۷تا اتاق انتهای راهرو هم یه توالت هست که ۱۰تا اینجورا توالت داخلشه تو هر اتاقی هم حدودا ۳۰نقر جا میشن اتاق هاش بزرگه اما نکته اش اینه از داخل یکی از راهروها که اسمش بند ۱ هست یه راهرو فرعی سمت چپ هست دقیقا قبل از توالت ها از اونجا باز چنتا پله بعد از یه در هست که وقتی میری پایین اون پایین دقیقا عین لونه سگ با فنس درست کردن که فقط توش میتونی چمباتمه بزنی حتی سرت رو باید بگیری پایین جا نیست سرت رو صاف نگه داری حدود ۳۰تا قفس هست و انواع وسایل شکنجه یه میله چرخون وسطش هست اسمش درخت سخنگو هست بهش دستبند جوش دادن چندین تا که به شکل های مختلف اویزون میکنن ادمو دیگه نگم برات که اصلا و ابدا هیچ صدایی از اونجا بیرون نمیاد کف قفس ها که اسمشون سویت هست هم یه بند انگشت اب بسیار بد بو هست که اگه ۲۴ ساعت اونجا باشی دیگه نمیتونی سر و کمرت رو صاف نگه داری خود بخود خم میشه ادم مدتی طول میکشه تا خالت طبیعی پیدا کنی اونجا یکی از بدترین زندان ها و شکنجه گاه های مخفی رژیمه که مال اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات هستش
دوتا زندان دیگه البطه زندان نه بازداشتگاهه البطه فکنم خودتون از مکانش مطلع باشید ولی بازم میگم براتون یکیش طبقه منفی چهار ساختمان وزارت کشوره که یه بازداشتگاه کاملا عایق صوتی هست ویه قسمتی از اون یه اتاقک های کوچیک کوچیک داره که هرکدوم از اتاقک ها خروجی دو سه تا کولر گازی رو وصل کردن به اونجا که مافوق گرما و اتیشه فقط ده دقه اون تو باشی کل اب بدنت رفته سال ۸۸ تو تظاهرات منو بردن اونجا بعد از ۴ روز با ماشین گوشتی ۹نفر از مارو بردن توی یه سوله که بچه های اونجا که از قبل بودن میگفتن اینجا اول جاده ساوه هست تو پلسگاه نعمت اباد که اونجا هم خیلی خیلی مکان مخوفی بود و همه مامورا کاملا صورتهاشون پوشیده بود و حرف زدن اونجا مجازات کتک تا حد مرک داشت و اصلا نباید حرف میزدی اونحا هم توی سوله ها درهای مختلف بود که یکیش که منو انداختن توش حدودا ۴۰ نفر ادم توش بود و یه توالت دیگه هیچی نبود هیچی هیچی کفش هم سیمان بود که قلمبه سلمبه بود و اصلا نمیشد حتی دراز بکشی روش و قدیمی ترها مکان هایی که یه کم صاف بود رو برا خودشون برداشته بودن و صبحونه که یه کف دست نون شام و ناهار هم بادمجون اب پز میدادن عین چندین روزی که من اونجا بودم شام و نهار بادمجون اب پز بود اینم گفتم حالا شاید خودتون خبر داشتید از اینا اما گفتم دیگه
دوتا زندان دیگه البطه زندان نه بازداشتگاهه البطه فکنم خودتون از مکانش مطلع باشید ولی بازم میگم براتون یکیش طبقه منفی چهار ساختمان وزارت کشوره که یه بازداشتگاه کاملا عایق صوتی هست ویه قسمتی از اون یه اتاقک های کوچیک کوچیک داره که هرکدوم از اتاقک ها خروجی دو سه تا کولر گازی رو وصل کردن به اونجا که مافوق گرما و اتیشه فقط ده دقه اون تو باشی کل اب بدنت رفته سال ۸۸ تو تظاهرات منو بردن اونجا بعد از ۴ روز با ماشین گوشتی ۹نفر از مارو بردن توی یه سوله که بچه های اونجا که از قبل بودن میگفتن اینجا اول جاده ساوه هست تو پلسگاه نعمت اباد که اونجا هم خیلی خیلی مکان مخوفی بود و همه مامورا کاملا صورتهاشون پوشیده بود و حرف زدن اونجا مجازات کتک تا حد مرک داشت و اصلا نباید حرف میزدی اونحا هم توی سوله ها درهای مختلف بود که یکیش که منو انداختن توش حدودا ۴۰ نفر ادم توش بود و یه توالت دیگه هیچی نبود هیچی هیچی کفش هم سیمان بود که قلمبه سلمبه بود و اصلا نمیشد حتی دراز بکشی روش و قدیمی ترها مکان هایی که یه کم صاف بود رو برا خودشون برداشته بودن و صبحونه که یه کف دست نون شام و ناهار هم بادمجون اب پز میدادن عین چندین روزی که من اونجا بودم شام و نهار بادمجون اب پز بود اینم گفتم حالا شاید خودتون خبر داشتید از اینا اما گفتم دیگه