تازگیها متوجه شدم که سریال صدسال تنهایی با اقتباس از رمان مشهور مارکز ساخته شده و وسوسه شدم که تماشاش کنم، مخصوصا که دوران دبیرستان این کتاب را خوانده بودم و بین آن همه شخصیت یک اسم و رئالیسم جادوییش گم شده بودم و چیز خیلی زیادی نه دستگیرم شده بود و نه یادم مانده بود. فعلا که قسمتهای اولش بد نبود و بهنظر به متن اصلی هم وفادار مانده. هرچند از نتفیلیکس بعید نیست که در قسمتهای بعدی ده پانزده تا شخصیت کوئیر و مخنث بهش اضافه کند و بعدا معلوم شود سرهنگ آئورلیانو بوئندیا باسنی بوده و گند بزند به شجرهنامهی خاندان بوئندیا! خلاصه که اگر کسی از کتابش چیز خاصی سردرنیاورده، این سریال را ببیند که بعدش میتواند چند روزی ریشهایش را نزند و با یک عینک گرد و سیگار گوشهی لب توی کافههای انقلاب و وصال در گعدههای روشنفکری از مارکز و رمانش بگوید و ادا دربیاورد. :)