#اعتراف
سلام دخترم ۱۷
آقا من اتاقم بالاتر از خونمونه ( یعنی پله میخوره میره بالا ) بعد من یه بار که از حموم اومده بودم بیرون داشتم موهامو خشک میکردم دیدم یه بیناموسی یه نور قرمز ( فکر کنم مال لیزر بود ) داره میندازه تو اتاقم.
بعد از پنجره نگاه کردم فهمیدم تخم سگ همسایس ( کلا ۱۶ سالشه) بعد دیگه از اون به بعد هر وقت منو میبینه شروع میکنه شر و ور گفتن و از بدن من حرف زدن :/
چند باری خودم زدم تو دهنش ولی دیگه انقد داره میره رو مخم ، ک قصد دارم به بابام بگم ..از طرفی چون بابام با باباش همکار و یجورایی دوستن ، دلم نمیخواد اتفاقی بیوفته
بنظرتون به کسی بگم ؟
لینک ناشناس برای فرستادن اعتراف
سلام دخترم ۱۷
آقا من اتاقم بالاتر از خونمونه ( یعنی پله میخوره میره بالا ) بعد من یه بار که از حموم اومده بودم بیرون داشتم موهامو خشک میکردم دیدم یه بیناموسی یه نور قرمز ( فکر کنم مال لیزر بود ) داره میندازه تو اتاقم.
بعد از پنجره نگاه کردم فهمیدم تخم سگ همسایس ( کلا ۱۶ سالشه) بعد دیگه از اون به بعد هر وقت منو میبینه شروع میکنه شر و ور گفتن و از بدن من حرف زدن :/
چند باری خودم زدم تو دهنش ولی دیگه انقد داره میره رو مخم ، ک قصد دارم به بابام بگم ..از طرفی چون بابام با باباش همکار و یجورایی دوستن ، دلم نمیخواد اتفاقی بیوفته
بنظرتون به کسی بگم ؟
لینک ناشناس برای فرستادن اعتراف