هر وقت که باهام قهری؛ انگار اسمون خفه ست. انگار هوا روی دلم سنگینی میکنه و تک تک دیوارهای اتاقم به قلبم فشار میارن. اخه الکی که نیست تو یه تیکه از جونمی، مگه میشه ازت دور موند؟ میدونی؟ مهم نیست ادما چقدر بیمعرفتن یا دنیا چقدر دورو شده. من میخوام کنار تو خود خود واقعیم باشم. همونی که اولین بار توی چشمام دیدی. پس حالام بدون که دلم تنگته، خیلی تنگ. تو که میدونی ما هر جا هم بریم اخرش به هم برمیگردیم. اخه جز هم خونه ای نداریم.